جوانه های فردا

  • 9815
  • 514 مرتبه
حکایت‌های رمضانی

حکایت‌های رمضانی

1402/12/17 05:54:05 ب.ظ

خدمتکاری که به‌تنهایی افطار کرد

انس بن مالک، سال‌ها در خانه رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) خدمتکار بود و تا آخرین روز حیات رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) این افتخار را داشت. او بیش از هر کس دیگر، به اخلاق و عادات شخصی رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) آشنا بود و آگاه بود که رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در خوراک و پوشاک، چقدر ساده و بی‌تکلف زندگی می‌کند. در روزهایی که روزه می‌گرفت، همه افطاری و سحری او مقداری شیر یا شربت و مقداری ترید ساده بود. گاهی برای افطار و سحر، جداگانه، این غذای ساده، تهیه می‌شد و گاهی به یک نوبت غذا اکتفا می‌کرد و با همان، روزه می‌گرفت.

یک شب، طبق معمول، انس بن مالک مقداری شیر یا چیز دیگری برای افطاری رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) آماده کرد؛ اما رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) آن روز وقت افطار، نیامد. پاسی از شب گذشت و وی باز نگشت. انس مطمئن شد که رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) خواهش بعضی از اصحاب را اجابت کرده و افطاری را در خانه آنان خورده است. ازاین‌رو، آن چه را تهیه کرده بود خودش خورد. طولی نکشید که رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) به خانه برگشت. انس از یک نفر که همراه آن حضرت بود، پرسید: «پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) امشب کجا افطار کرد»؟ گفت: «هنوز افطار نکرده است».

انس از کار خود پشیمان و شرمسار شد؛ زیرا شب، گذشته بود و تهیه چیزی ممکن نبود. او منتظر بود که رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) از او غذا بخواهد و او از کرده خود معذرت‌خواهی کند؛ اما رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) فهمید چه شده و نامی از غذا نبرد و گرسنه به بستر رفت. انس گفت: «رسول خدا تا زنده بود، موضوع آن شب را بازگو نکرد و به روی من نیاورد».1

برو و زودتر از افطار، افطار کن

پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) مردم را به روزه یک روز امر کرد و فرمود:  «هیچ‌کس افطار نکند؛ تا به او اجازه دهم». مردم روزه گرفتند؛ تا این که شب شد؛ شخصی می‌آمد و می‌گفت: ای رسول خدا! روزه دارم؛ اجازه بده افطار کنم و پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) به او اجازه می‌داد و مردم همچنان می‌آمدند و اجازه می‌گرفتند؛ تا این که مردی آمد و عرض کرد: از خانواده‌ام دو دختر جوان روزه دارند و شرم دارند که خدمت شما بیایند؛ به آنها اجازه بده افطار کنند. پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) از او روی برگرداند. او حرفش را دوباره تکرار کرد و پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) روی برگرداند و بعد برای سوّمین بار، سخنش را تکرار کرد. پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) فرمود: آنها روزه ندارند؛ چگونه روزه‌دار است کسی که امروز گوشت‌های مردم را خورده است؟ برو و به آن دو دستور بده، اگر روزه‌اند، قی کنند. مرد برگشت و به آنها خبر داد و از آنها خواست قی کنند. پس هر کدام لخته خونی قی کرد. مرد به محضر پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) برگشت و جریان را به او خبر داد. پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) فرمود: «سوگند به خدایی که جان محمّد (صلی‌الله علیه و آله) در دست قدرت اوست! اگر لخته‌های خون در شکم آنها باقی می‌ماند، آتش (دوزخ) آنها را می‌خورد».2

ثواب روزه‌دار بودن متأهل

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «مردی نزد پدرم آمد. پدرم به او فرمود: آیا همسر داری»؟

او عرض کرد: نه. پدرم به او فرمود: من دوست ندارم همه دنیا و آن چه را در آن است، داشته باشم؛ ولی یک شب را بدون همسر، به سر برم و بعد فرمود: دو رکعت نماز مردی که همسر دارد، بهتر است از عبادت یک شب و روزه روز آن؛ از مرد بی‌همسر؛ سپس پدرم هفت دینار به او داد و فرمود: با این پول، ازدواج کن و بعد فرمود: رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) می‌فرمود: «برای خود، همسر و فرزند فراهم کنید؛ زیرا این کار، روزی شما را بیشتر می‌کند».3

روزه بانوی بداخلاق

بانوی مسلمانی همواره روزه می‌گرفت و به نماز اهمیت بسیار می‌داد و حتّی شب را با عبادت و مناجات به سر می‌برد؛ ولی بداخلاق بود و با زبان خود، همسایگانش را می‌آزرد. شخصی به محضر رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) آمد و گفت: «فلان زن، همواره روزه می‌گیرد و شب‌زنده‌داری می‌کند؛ ولی بداخلاق است و با نیش زبانش، همسایگان را می‌آزارد.» رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) فرمود: «در چنین زنی، خیری نیست و او، اهل دوزخ است».4


پی‌نوشت‌ها:

1. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 18، ص 385.
2. نراقی، جامع السعادات، ج 2، ص 313.
3. عاملی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 7.
4. مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 294.

.

.

.

منبع: مجله پرسمان

اخبار مرتبط