خب این یادداشت رو اونهایی که بچهننه نیستن، نخونن! چون برای کسایی نوشته شده که یه ذره ژن بچهننه بودن توی خونشون باشه.
حتماً میپرسی این چه تیتریه؟ یعنی چی لطفاً بچهننه باشید؟
همهٔ مصیبتها از وقتی شروع میشه که میخوایم اطرافیان بهمون نگن بچهننه! مثلاً میدونیم اگه ساعت هفت نریم خونه مامانمون نگران میشه؛ ولی چون دوستهامون بهمون میگن بچهننه، میگیم: «نه بابا! من اگه سه روز هم خونه نرم، کسی سراغم رو نمیگیره!» یا میدونیم درس خوندن خوبه و درس نخوندن خوب نیست؛ ولی در جواب دوستهامون که میپرسن: «درس خوندی؟» میگیم: «نه بابا، کی حال درس خوندن داره؟» یا مثلاً با اینکه میدونیم سیگارکشیدن برای جسممون ضرر داره و بعد گرفتار هزار تا مصیبت میشیم؛ ولی باز هم دوستمون که میگه: «یا په پک بزن.» میگیم: «حالا به کام گرفتن که اشکالی نداره.» چون اگه بگیم نه نمیکشم، میگن بچهننهای!
راستی تو زندگیمون چقدر اشتباههای بزرگ کردیم، فقط برای اینکه آدمهای اشتباهی اطرافمون بهمون نگن بچهننه! این همه به خودمون ضرر میزنیم، فقط برای اینکه این برچسب رو بهمون نچسبونن.
اگه این برچسب رو بچسبونن، مگه چی میشه؟ اصلاً میدونی همینهایی که دارن تو رو به خاطر تصمیمهای درستت تحقیر میکنن، آیا دوستت دارن یا نه؟! براشون مهمی یا نه؟ وقتی اهمیت تو از یه خواستهٔ نابجاشون کمتر میشه و بهت بیاحترامی میکنن، ارزش داره حتی بهشون فکر کنیم؟
پس لطفاً بچهننه باشین؛ ولی یه مرد قوی باشین! بچهننه باشین؛ ولی یه خانم قدرتمند باشین. نه اینکه بچهننه نباشین؛ ولی هزاران اشتباه رو به خاطر ترس از حرف دیگران مرتکب بشین.
میدونستین خیلی از جنایتها، از ترس همین برچسب شروع شد؟ خیلی از شکستها، خیلی از ناامیدیها، خیلی از بیعرضگیها از ترس اینکه بهمون بگن بچهننه شروع شد.
میدونی چیه؟ میخوام حرف آخر رو بگم: مرد اونیه که از اینکه بهش بگن بچهننه نترسه؛ وگرنه خیلیها هستن که در برابر این برچسب، بزدلانه رفتار میکنن.
یه مثال خندهدار بزنم. واقعیه ولی! پژوهشها نشون میده بیش از ۲۵۹ نفر در سراسر جهان، طی ۹ سال گذشته، به خاطر گرفتن عکس سلفی جان باختن. این موضوع وقتی عجیبتر میشه که بدونیم همه این افراد در حال سلفی گرفتن بودن. جالبه، نه؟! برای اینکه بگن ما خیلی شاخیم، مفتضحانه مردن. حالا این مثال خیلی آشکاره؛ ولی مرگ تدریجی، همین ترس از حرف دیگرانه. پس... لطفاً... بچه... ننه... باشید.
منبع: فصلنامه نورالهدی