جوانه های فردا

  • 7313
  • 128 مرتبه
این تابوت کوثر است که می‌رود

این تابوت کوثر است که می‌رود

1400/08/24 07:41:28 ق.ظ

بازهم بپرس

روزی زنی نزد حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) رفت تا سؤالاتی را در مورد احکام شرعی مادرش که پیر و ناتوان بود و نمازش را اشتباه می‌خواند بپرسد. حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نیز با روی گشاده به سؤالات او پاسخ می‌دادند.

زن از این‌که سؤالاتش زیاد بود خجالت کشید و اظهار شرمندگی کرد. فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در پاسخ فرمود: آیا اگر به کسی کاری واگذار شود و در مقابل انجام آن کار پاداشی به آن شخص بدهند، بازهم احساس خستگی می‌کند؟

زن گفت: خیر.

فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) فرمودند: من در مقابل پاسخ به سؤالات شما، از خدا پاداشی می‌گیرم؛ بنابراین هیچ‌گاه احساس خستگی نمی‌کنم. از پدرم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیدم که در روز قیامت دانشمندان اسلام در برابر خداوند متعال حاضر شده و به خاطر تلاش و کوششی که در راه آموزش و هدایت مردم صرف نموده‌اند از خداوند مُزد و پاداش می‌گیرند.


زهد فاطمه

هنگام نزول آیات 43 و 44 سوره حجر، حال رسول خدا دگرگون شد، به‌طوری‌که پیامبر به‌شدت می‌گریستند.

یکی از صحابه نزد حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) رفت و جریان را به حضرت تعریف کرد.

فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بی‌درنگ برخاستند و چادر کهنه‌ای که وصله‌های زیادی داشت به سر کرده و به سمت منزل پدر رفتند.

سلمان در میان راه ایشان را دید و گفت: واحزناه... دختران قیصر روم و کسری لباس‌هایی از جنس حریری و سندس بپوشند، آن‌وقت دختر پیامبر چادر وصله‌دار به سر کند؟!

فاطمه (سلام‌الله‌علیها) نزد پیامبر آمدند و گفتند: ای رسول خدا، سلمان از لباس من تعجب می‌کند! به خدا سوگند، پنج سال است که فرش ما در خانه علی (علیه‌السلام) فقط یک پوست گوسفند است که شب‌ها روی آن می‌خوابیم و روزها روی آن پوست، به شتر خود علف می‌دهیم و بالش ما نیز از لیف خرما است.

پیامبر رو به سلمان کرده و فرمودند: دخترم فاطمه، از سابقین و در صف سبقت گیرندگان در درگاه خداست.


پیراهن عروسی

رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای جهیزیه زهرا (سلام‌الله‌علیها) پیراهنی تهیه کردند که حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) آن پیراهن را در شب ازدواجشان پوشیدند.

فردای عروسی حضرت فاطمه و حضرت علی، در میان راه زن فقیری که لباس‌های مندرسی به تن داشت، از حضرت لباس خواستند.

ایشان نیز پیراهنی را که شب پیش به تن کرده بودند را به سائل بخشیدند و خود پیراهن کهنه پوشیدند.

روز بعد که پیامبر به خانه زهرا (سلام‌الله‌علیها) رفتند، آن پیراهن را نزد ایشان ندیدند و از فاطمه (سلام‌الله‌علیها) پرسیدند: پیراهنت را چه کردی؟

فاطمه در پاسخ فرمودند: پدر جان وقتی‌که سائلی نزد شما آمد، بهترین لباس خود را به او دادید و خود را با حصیر پوشاندید. من نیز پیراهنم را به محتاجی بخشیدم تا به شما تشابهی پیدا کنم.

و در ادامه این آیه را قرائت کردند: «لن تنالوالبرّ حتی تُنفقوا ممّا تحبّون؛ هرگز به نیکی نمی‌رسید تا ازآنچه دوست دارید انفاق کنید.» (آل‌عمران، 93)


گذشت از غنیمت

حضرت علی (علیه‌السلام) از غنیمت جنگی یکی از جنگ‌ها، دو دستبند نقره و یک پرده خریداری کرده بود.

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وقتی آن‌ها را در خانه فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) دید نگاه پر معنایی به ایشان کرد.

فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در عمق نگاه پدر، نگرانی او را خواند و بسیار آزرده شد و گریست؛ زیرا پیامبر تابه‌حال با او چنین برخوردی نکرده بود. ایشان فوراً دستبندها و پرده را به حسنین داده و به آن‌ها فرمودند: سلام من را به جدتان برسانید و این‌ها را به ایشان بدهید و بگوئید این‌ها را صرف هر کاری که می‌خواهند بکنند.

رسول خدا حسین (علیه‌السلام) و حسن (علیه‌السلام) را در آغوش گرفته و بوسید. سپس دستور داد که دستبندها را شکسته و آن‌ها را بین اصحاب صفّه تقسیم کردند و با فروش آن پرده، لباس برای برهنگان فراهم کردند. آنگاه فرمودند: خداوند متعال فاطمه را مشمول رحمت خود قرار داد و درازای پرده، او را به لباس بهشتی و به‌جای دستبند نقره، او را به زینت‌های بهشتی بیاراید.


حجب و حیا فاطمه

روایت کرده‌اند که فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در روزهایی که در بستر بودند به اسماء بنت عمیس فرمود: نمی‌خواهم در هنگام مرگ، مرا مانند زنان دیگر داخل تابوتی بگذارند و پارچه‌ای روی بدنم بکشند و به‌این‌ترتیب حجم بدنم مشخص باشد. آیا می‌توانی کاری کنی که در هنگام مرگ بدنم پوشیده بماند؟

اسماء گفت: وقتی در حبشه بودم، دیدم که آن‌ها چگونه تابوت می‌سازند. آیا می‌خواهید برای شما از آن تابوت‌ها بسازم؟

فاطمه (سلام‌الله‌علیها) فرمود: آری، مرا بپوشان، خداوند تو را از آتش جهنم بپوشاند.

فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) وقتی تابوتی که اسماء ساخته بود را دید تبسمی کرد که مدت‌ها چنین لبخندی بر چهره حضرت پدیدار نشده بود و فرمود: این تابوت چه زیبا و نیکوست؛ زیرا که در آن زن از مرد قابل‌تشخیص نیست و بدنم از نگاه نامحرمان در امان است.


منبع: مجله دیدار آشنا

اخبار مرتبط