درباره گالیله میخوانیم: «گالیله شهید حقیقت علمی در برابر خرافات قرونوسطایی شد.»
کارل فردریش فن واتیسکر این جمله را با این سؤال آغاز میکند: «آیا گالیله شهید بود؟ و میافزاید: اگر شهید به معنای شاهد و شهادت دهنده باشد. همگی بر شهادت او اذعان دارند; او در ملأعام با شور تمام و با بلاغت بیمانند به نفع علم و در دفاع از نظریهای که ما آن را درست میشماریم، شهید شد. اما واژه شهید، به معنای شاهدی است که بیمحابا حتی هنگامیکه پای جانش در میان باشد، ایمان خود را اظهار کند و بالاترین مرتبه شهادت مرگ در راه عقیده است.» (1) شاید بسیاری تابهحال بر این پندارند که گالیله پس از تهدید به مرگ بود که دست از باور علمی خود برداشت و سوگند یاد کرد که دیگر گرد نظریه کوپرنیکی خویش نگردد. ولی حقیقت آن است که گالیله هرگز به مرگ تهدید نشد و فقط یکبار او را تهدید به شکنجه کردند و آنهم در سن هفتادسالگی.
واتیسکر ادامه میدهد: «پس اگر واژه شهید را به معنای درست آن به کار ببریم گالیله شهید نیست. حقیقت این است که گالیله شهید نشد. زیرا او هیچگاه عاشق شهادت نبود او یکی از مردان دوران اخیر رنسانس بود که زندگی را دوست میداشت و میخواست از آن لذت ببرد. گالیله علم و شهرت علمی را دوست میداشت و میخواست به این نائل آید. شاید او آنقدر کاتولیک خوب و دانشمند خوبی بود که میدانست شهادت فقط در راه دفاع از اعتقادات دینی و اخلاقی است و نه در راه حقایق علمی.» (2)
شاید همین وقایع پررمزوراز تاریخی است که نازک اندیشان عالم را به حقیقتی بس سترگ رهنمون میسازد که میان باور علمی تا باور دینی ره از زمین تا آسمانهاست. با نگاهی کوتاه به گستره تاریخ بشر، بهویژه تاریخ اسلام، به پولادمردان و شیرزنانی برمیخوریم که نهتنها بر سر باور دینی خود از مرگ نمیهراسیدند، بلکه همچون عاشقی معشوق خود را در بر میکشند و مرگ را الذ لذات خود میشمارند.
در تاریخ اسلام امثال یاسرها، سمیهها، ابوذرها، مقدادها، میثمها، مالک اشترها و یاران امام حسین (علیهالسلام) در کربلا و... کم نبودهاند که در ره سرسپردگیشان به خدا و اولیا خدا به فجیعترین وضع جام شهادت را نوشیدند و در جوار رحمت حق آرمیدند و کم نیستند چمرانها، رزمآراها، باکریها، همتها، خرازیها و.... که در طول هشت سال دفاع مقدس، پا در مسلخ عشق نهادند و نهال انقلاب را آبیاری کردند. و چه انسانهای گران بهایی که در طول تاریخ ندای "یا ایتها النفس المطمئنه" پروردگار را لبیک گفتند و جان گرانبهای خود را در راه اعتقاد و ترویج دین و دیانت به معشوق تقدیم نمودند.
آری! همین تفاوت ماهوی بین باور علمی و باور دینی است که ستمپیشگان عالم را بر آن داشته است که بیش از آنکه همتشان را در تضعیف روحیه علمی جوانان ما مصرف سازند، در تضعیف روحیه دینی و شهادتطلبی آنان هزینه میکنند. چه، اینکه این گوهر گرانبها بسی برای منافع آنان خطرناکتر است. پس بر ما فرض است که علاوه بر تقویت روحیه علمی خود، در تقویت روزافزون روحیه دینی خود بکوشیم و از ثمرات آن بیبهره نمانیم.
پینوشتها
1- ر. ک. به: کتابشان علم، نوشته کارل فردریش فن واتیسکر، ترجمه حسین معصومی همدانی، ص 113
2- همان، ص 114
منبع: مجله دیدار آشنا