مؤسسهای که ما در آن هستیم، دوشنبه شبها برنامه تحلیل سیاسی دارد. بزرگواری که هر هفته تشریف میآورند، آن شب، فهرست مباحثشان را گمکرده بودند و گفتند: این هفته بهجایش از خاطرات سفری که چند روز پیش به کربلا داشتند، میگویند. ایشان از ملاقات با پیرمردی ایرانیالاصل از قدیمیترین کلیدداران حرم امام حسین و خاطرات جالب و عجیبش گفتند و خاطراتشان را باکرامتی شگفتانگیز از حضرت عباس پایان دادند. دراثنای سخن، چشمشان به یکی از استادان ممتاز مؤسسه افتاد و گفتند «حاجآقای دشتی نیز که اکنون حاضر هستند، داستان شگفتی از محرم امسال دارند که بهتر است خودشان برای شما بگویند.» آنچه شما میخوانید خاطره حجتالاسلام محمد دشتی از شب تاسوعای محرم ۱۳۹۲ است: شب تاسوعا در جلسه توسلی بودیم که یکی از هیئتیها به تقاضای آقای شیخ داوود معظمی، ماجرایی را که همان روز اتفاق افتاده و خودش شاهد بود، برایمان نقل کرد: ایشان گفت من سرکارگر ساختمانی هستم. عصر روز هشتم ماه محرم به کارگرها گفتم: فردا و پسفردا هم که تاسوعا و عاشوراست و کار تعطیل است. تا این را گفتم یکی از کارگرهای غیر شیعه افغانستانی ما ناراحت شد و با پرخاش گفت: شما ایرانیها هم دیوانهاید! به خاطر کسی که ۱۴۰۰ سال پیش از دنیا رفته، به سر و سینه میزنید. تازه برخی از شخصیتهایی که برایشان ارزش قائلید، مثل حضرت زهرا [س] هم که اصلاً قبرش پیدا نیست، معلوم نیست که چه شخصیتی داشته، چه موقعیتی داشته، چه منزلتی داشته. اگر شخصیتی داشته چرا قبرش مشخص نیست... من که این صحبتها را شنیدم، جا خوردم و هیچ پاسخ روشنی به ذهنم نیامد که به او بدهم؛ اینکه چرا این کار را میکنیم و چه فلسفهای دارد. فقط این را گفتم که بچهها به این حرفهای بیاساس گوش ندهید و بیایید برویم. در همین حال و هوا بودیم و از ساختمان دور میشدیم که دیدم یک آقای مجلل، خیلی نورانی و خیلی جذاب از داخل ساختمان نیمهکاره ما جلو آمد. همه مات و مبهوت بودند و نگاهها جلب ایشان شده بود. ایشان رو کردند به این آدم که فلانی تو که از قبر فاطمه زهرا میپرسی. اولاً قبر ایشان در دل شیعیان است، ثانیاً مگر شیعیان به خاطر قبر نداشتن حظ عزاداری میکنند؟ ایشان هرکجا که مدفون باشند، مرد به خاطر شخصیتشان، ایشان را تعظیم و تجلیل میکنند و ... ما خوشحال شدیم که ایشان این پاسخها را به این مرد افغانستانی دادند. در همین حین، دیدیم این کارگر بااینکه با آن آقای مجلل فاصله داشت بهیکباره رفت هوا و محکم خورد زمین، ما وقتی خودمان را بالای سرش رساندیم، دیدیم تشنج کرده. هیچکدام از ما نفهمیدیم چطور اینطور شد. یک عده رفتند دنبال دکتر و آمبولانس، یکی هم گفت: شاید آن آقا او را زمین زد. خود من هم نفهمیدم چطور زمین خورد؛ اما اینطور نبود که دست آن آقا برخوردی با ایشان داشته باشد. بههرحال یک نفر گفت بگردید او را پیدا کنید که برای ما مسئولیت دارد. کوچه و زیرزمین و همكف را گشتند اما آن آقا را پیدا نکردند؛ انگار غیب شده بود. بههرحال آن کارگر را به بیمارستان بردند و همین امشب و در همین مجلس، به من زنگ زدند که او فوت کرده است.
*
حاج آقای دشتی که خود از قرآنشناسان بنام و از محققان تاریخ اسلام و نهجالبلاغه هستند، در ادامه فرمودند: تحليل من این است که آن فرد، باید وجود نازنین حضرت ابوالفضلالعباس (علیهالسلام) باشد که در آستانه تاسوعا وقتی دیدند آن مرد به حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) جسارت کرد، حاضر شدند و واکنش محکمی نشان دادند. ما حکایات زیادی داریم در غیرتمندی و غیوری حضرت عباس (علیهالسلام) که زبانزد خاص و عام است. معمولاً ایشان باغیرتی که دارند، نمیتوانند این جسارتها را تحمل کنند و واکنش نشان میدهند.
کراوات
یکی از روزها حاجآقا هادی از مسئولان هیئت، پشت بلندگو رفت و بعد از گرفتن ذکر صلوات از جمعیت، گفت «دو یا سه گونی لباس و وسایل در هیئت جامانده است.» ایشان از افراد خواست که برای وسایل گرم شده خود به دفتر مراجعه کنند و آنها را تحویل بگیرند. در بین وسایل، کفش و پیراهن و عینک و... فراوان به چشم میخورد، اما آنچه نظر مرا جلب کرد، وجود کروات در میان آنها بود. همهچیز را میشد درک کرد، جز کروات بعد به یاد یکی از سفرهایی افتادم که به عتبات عالیات مشرف شده بودم. بعد از زیارت امام کاظم و امام جواد (علیهماالسلام) در کاظمین، وقتی به زیارت مقبره شیخ مفید (رحمهالله) رفتیم، دیدیم که اطراف مقبره ایشان فندک و سیگار و پاکتهای بسیاری ریخته است. وقتی جویای قصه شدیم، به ما گفتند افرادی که میخواهند این رفتار زشت را ترک کنند، به این مکان میآیند و با انداختن سیگار و فندکشان در اینجا، با خود عهد میبندند که دیگر گرد اعتیاد نگردند. شاید این حسینیه و هیئت هم جایی و بهانهای است برای برخی که از گذشته خود فاصله بگیرند...
منبع: ماهنامه خانه خوبان