روشنایی حسین (علیهالسلام)
سلام بر نامی که روشنای ملکوت است.
بر واژة سرخی که خون به شهادتش ایستاده است و خورشید را به گواهی صداقت خویش میخواند.
سلام بر نسیم نورپرور و عطش زای یک ظهر، ظهری که لبریز از صدای مرثیه سرایی اقاقی هاست و سلام بر ماه و خورشیدی که نقطة عطفشان خون است.
شهر را شور و سروری بی سابقه پر کرده است و گویا خون در رگهای شهر به جوش آمده، زمزم و کوثر می طراود.
تا تو آمدی، چشم و دلِ هستی روشن شد و خداوند تا تو را خلق کرد زمین و آسمان را پر از هلهله و چراغانی کرد. تولد تو تولد رشادت و دلیری است، تولد عدالت و استقامت و صبر، تولد عشق. ای خالقِ ظهر عاشورا و ای حامی شهادت و شمشیر، که باران درمانده است از زلالی نامِ تو! ای حسین (علیهالسلام).
ای ماهِ همیشه روشن! ای تنها خورشیدی که طلوع و غروبت را آسمان گریست.
روز میلاد تو را با یک دسته کبوتر، یک دسته ستاره، خیر مقدم میگوییم و آسمان را زیر پایت فرش میکنیم که تنها روز تولد تو، تولد خون و شمشیرست، تولدِ خورشید روی نیزه هاست، تولد غیرت و غربت و مردانگی است.
و تنها روز تولد تو تولد دوبارة غربتِ فاطمه در نگاه سکینه و زینب (سلام الله علیهما) است.
سپیده امید
هیچ کلمهای نمیتواند اینقدر به خدا نزدیک باشد که نام تو
هیچ زیبایی اینقدر خیرهکننده نبوده است که نام تو
و هیچ نامی اینقدر معصومانه نیست که نام تو
و هیچ معصومی اینقدر مظلوم نبوده که تو
ای دومین ستارة کوثر! که در پناه گستردة دامان خاتون جهان، آرام گرفتی، و در قرار رکعتی عاشقانه از زیستن در تلألؤ خوشبختی زمین، صدایت پیچید.
زمین چه سعادتمند است که تو را در آغوش فرشتگان به تماشا نشسته است.
و در پیشگاه بلند تو، سر به دامان، فروبرده است. روز توست، این روز قدسی که برابر تمام شادیهای جهان است.
روز توست، این مبارک روز که زمین پایکوب تولدی آسمانی است، در حجمی از بینهایت شادمانی.
پلک گشودی به لبخند، و دقایق که بیتاب رسیدنت بودند، در شور شیرین چشمهای تو شناور شدند.
نامت از همان آغاز، جاری از روشنی بود و روشنی.
به استقبال نگاهی روشن از تو، درختان به قیام ایستادند و در قیام دقایقی که مبهوت رسیدنت بودند، رنگی از باورهای جاودانه، تمام هستی را در بر گرفت.
گهوارهات، مرکز ثقل آرامش ابدی شد و دستانت، بلندای آفتاب را در نور دیدند چونان سپیده.
لبخند زدی و به یمن شادمانی وحی گونهات، کویریترین نقطة عالم، به شکوفه نشست.
ای حجت خدا در زمین و ای بلندای عرفان در منطقه هستی! نام تو از همان آغاز، بوی ملکوت میداد، بوی سبز روزهای رسیدن، بوی خدا، بوی وحی.
پیوند نام تو از همان آغاز با خدا، روشن بود که آنگونه زیبا در صحرای کربلا درخشیدی و آنگونه روشن، ستارگان نینوا سر بر زانوانت فرو نهادند و آنگونه مواج، قطرات اشکها سالیان سال، دریای نامت را سرخ گون، در نَوَردیدند.
تولد تو را عرشیان، پیشاپیش جشن گرفتند و زمینیان، در چند نوبت از عشق، بیقراری آمدنت را چشمبهراه شدند.
در بیکرانهترین لحظات، پلک گشودی، آنسان که جانها، سرمست از غنای نگاهت شدند و در قداست باشکوهترین لبخندهای تو، آرام
و چنین بود که از همان آغاز، مهربانیات زمین را در برگرفت و عاشقانهترین آوازت، نینواترین دقایق را آفرید.
و چنین بود که از همان آغاز، پیشانیات بوسه گاه آفتاب حجاز شد و گلویت، بوسه گاه غریبترین مرد تاریخ کوفه.
حسین (علیهالسلام) آمد
باالرّحیل... کروبیان به سرزمین طف رسیده بودند. فرات در آغاز سرگردانی خود بود از طفلی که میآید و برای ابد نام رود را با تلخی همراه میکند و حسین آمده بود با زخمهایی از جنس صنوبر و سرو با دلی به وسعت آبهای جهان. روزگار وفا نداشت؛ زیرا اگر کسی شایسته وفا بود حسین از من و تو قدری به اندازة تمام ستارههای آسمان فراتر داشت. خورشید هروقت در عبور خود به عصر تاریخی عاشورا میرسد شرمنده است که بماند؟ بایستد؟ برود؟
حسین آمده با تمام زخمهای علی، شمشیر در غلاف عدل و بغض فروخوردة حسن، حسین آمده بود با صولتی خیبر شکن. فرشتگان به تهنیت، فراز خانه فاطمه میگردند و اینک پیامبر از راه خواهد رسید تا در گوش کودک، اذانی سرخ به وسعت تمام نمازهای عاشقانه بخواند.
چراغ هدایت
گل بوتة عشق شکفت و بلبل حدیثی تازه گفت.
اینک در همة آفاق، رنگین کمانی از طایفة پرهای طاووس در تجلی است. باران نور بر چمنزارها میبارد و سبزینههای سرور را بر صدر صنوبران باصفا مینشاند. زمزمة شاد شاخساران، موسیقی مداوم باد است که طلوع طلعت یار را مژده میدهد.
قدسیان، گوش جان به نغمة شادی میسپرند. اکنون درختهای تناور و پرثمر محبت، در مزارع دلها، سر خم میکنند و خود را آماده پایبوسی دلدار میسازند.
نیلوفر قهقهه میزند، بلبلکان، ترانه شیدایی زمزمه میکنند. نسرین در گلستان میرقصد، سوسن گلاب میپاشد و نرگس چمن را میآراید و... سید گل روی مشکبوی، آن سرو استوار و آن آموزگار ایثار، بر خاک آشنای مدینه قدم مینهد و بهار را شکفتن میآموزد.
آری، سال چهارم هجری بود که در سومین طلوع آفتاب ماه شعبان، عطر شکفتن نوگلی در خاندان علی (علیهالسلام) شور و شادمانی را میهمان دلها کرد. نوزاد، بر دامان دخت پیامبر، نگاهی به چهره مادر افکند و با گل خندهای زیبا، یکدنیا امید و شادی بر دل و دیدة مادر خویش پاشید. اسماء، نوزاد را به دستهای مبارک رسول خدا (صلیالله علیه و آله) سپرد، و آن بزرگ، نوادة خویش را از سر مهر، در آغوش فشرد. آنگاه بوسهای بر گونة کودک نثار کرد. سپس آهنگ دلنشین اذان و اقامه، از زبان حبیب خدا در گوش طفل، جاری شد و از همان روز تا واپسین دم حیات، این خط توحیدی، تعیینکنندة مسیر او گردید.
حسین (علیهالسلام) گل بوتة سرخ باغستان سبز توحید، تداومبخش رسالت پربار احمدی، رایحة معنویت نبوی است.
شعار هیهات منّاالذله که سرمایه رزم شیرمردان جبههها و مقاومت مردم در شهرها و روستاها بود، الهام گرفته از مکتب سرخ عاشورا و قیام قافلهسالار شهیدان کربلا است.
حسین، معلّم دانشگاه شهادت و شرافت است. قیام و انقلاب شکوهمندش چراغ مبارزه را در عالم برافروخت و بر بوم سیاه اعمال و افکار سیه مغزان حاکم رنگ هشداردهنده و بیداری بخش سرخ پاشید تا عظمت هابیلی بشر، قربانی قابیل قساوت نگردد و صوراسرافیل بیداری، هر خفتهای را به خودآگاهی برساند، و کرختی و سستی زمستانة مردان و زنان غافل را بزداید.
حسین (علیهالسلام) قامتی سبز برافراشته و بر درگاه زمان ایستاده است. در تداوم خط سرخ حسینی است که انسان بافضیلت امروزین، سازش با اهریمنان را ننگ بزرگ و مبارزه با ستمپیشگان و باطل کیشان را افتخار میشمارد و به شهادت، به دیدة یکی از دو نیکی مینگرد.
به برکت خون و قیام حسینی است که شعلة بلند شجاعت و آزادگی و استقامت و پیروزی، سراسر بدن تاریخ را گرم نگه داشته، و از خمودگی و خوابآلودگی و سستی و ستمپذیری رهانیده است.
میلاد میزبان کاروان شهیدان، سالار قافلة جان، الهامبخش مردانگی و شرف، محبوب خدا و رسول، چراغ هدایت، زندهترین انسان انتخابگر، اسوة تمام، امام همام، حضرت حسینبنعلی (علیهالسلام)، بر تمامی شهادتطلبان، دل به خدا سپردگان، سبز قامتان و عاشوراییان مبارک باد.
.
.
.
منبع: ماهنامه اشارات