کسی شک نداشت که خلافت و ولایت بر مسلمانان، حق مسلم علی(علیه السلام) ـ مولای من و تو ـ است کسی هم شک نداشت که پیامبر(صلی الله علیه و آله) بارها و بارها این مسأله را به مردم ابلاغ کرده بود. کسی هم شک نداشت که این فرمان، فرمان خداست و پیامبر تنها ابلاغ کننده آن بود. با این همه، مولای من و تو سکوت کرد! اما نه سکوت خاموش! سکوتی که گاهی اوقات طوفانی بود. سکوتی که معنادار بود. سکوتی که گاه خطبه های پرشور و بیدارگر فاطمه زهرا(سلام الله علیها) آن را تبیین و تفسیر می کرد. سکوتی که گاه آتشفشان بود. مولای ما بارها از غصب حق خود سخن گفته بود و خروشیده بود؛ چه آن که اگر این کار را نمی کرد، راه ایندگان نامعلوم بود و اخبار در مدینه دفن می شد. مولا خروشید و خطبه خواند و از حق از دست رفته خودش سخن گفت؛ حتی شب ها با همسرش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به در خانه انصار می رفت و از آن ها برای بازپس گیری حقش دعوت می کرد. با این همه، نخواست که اجتماع مسلمانان از هم بپاشد و کافران روم و... بر آن مسلط شوند.
آن حضرت خود در خطبه 72 نهج البلاغه می فرماید: «شما خود می دانید من از همه برای خلافت شایسته ترم، و حال به خدا قسم مادامی که کار مسلمانان روبه راه باشد (و رقیبان من تنها به کنار زدن من قناعت کنند) و تنها به خود من ستم شود، مخالفتی نخواهم کرد و تسلیم خواهم بود».