حتماً تابهحال اسم «گلد کوئست» به گوشتان خورده و کسانی هم به شما گفتهاند که با خریدن یکی از کالاهای این شرکتها بهراحتی در یک مدت کوتاه و بدون هیچ زحمتی میتوانید پولدار شوید.
قصه شرکتهای هرمی از کجا شروع شد
قصه شرکتهای هرمی ازآنجا شروع شد که فردی به نام «کارلو پونزی» که یک فرد ایتالیایی بود، در سال ۱۹۰۳ به آمریکا سفر کرد و ساکن شهر بوستون شد و نام خود را به «چارلز پونزی» تغییر داد. او بعدها در مصاحبهای با روزنامه نیویورکتایمز گفت: «من در حالی به این سرزمین آمدم که فقط دو دلار و ۵۰ سنت در جیبم داشتم و آرزوی ۱ میلیون دلار را در ذهن میپروراندم و این آرزو هرگز من را رها نکرد». او همیشه رویای یک شبه پولدار شدن را در ذهن میپروراند و بیشتر از قدرت تخیل برخوردار بود تا استعداد.
پونزی در سال ۱۹۰۷ به کانادا رفت و در آنجا به دلیل جعل چک به ۳ سال زندان محکوم شد. پس از آزادی، دوباره به بوستون بازگشت و پس از آزمودن راه و چاههای بسیار برای یک شبه پولدار شدن، در سال ۱۹۱۹ حقهای را کشف کرد که شهرت او را رقم زد. از سال ۱۹۰۷ اتحادیه بینالمللی پستی، نوعی تمبر پستی جهانی را منتشر کرده بود که «کوپن بینالمللی پاسخ به مراسلات» نامیده میشد. پونزی تصادفاً به یکی از این کوپنها در نامهای که از اسپانیا برایش رسیده بود، برخورد و بلافاصله فکری برای ایجاد یک کسبوکار پردرآمد به ذهنش خطور کرد.
طبق محاسباتی که او انجام داد، متوجه شد که میتواند در یک اداره پست آمریکا، این کوپن را که در کشور مبداء فقط معادل یک سنت آمریکائی میارزد با تمبری که ۶ سنت ارزش دارد مبادله کند. او به این نتیجه رسید که سرمایهگذاری یکمیلیونی [در خرید این کوپنها] در اسپانیا، ایتالیا و یا فرانسه میتواند در کشورهای آن طرف اقیانوس اطلس، شش برابر اصل سرمایه را عایدش کند. پونزی از ترس اینکه مبادا دیگران به این فکر دست پیدا کنند، به سرعت در ۲۶ دسامبر ۱۹۱۹، «شرکت مبادلات اوراق بهادار» را در بوستن تأسیس کرد که خودش تنها کارمند و سهامدار اصلی آن بود!
کمکم با جذب سرمایهگذاران به آنها وعده 50% سود ظرف 45 روز و ۱۰۰ ٪ سود ظرف ۱۰۰ روز را میداد. با این ترفند و این وعدههای وسوسهبرانگیز سرمایهگذاران تازه را مدام به سمت خود میکشید و با آنچه که سرمایهگذاران تازه وارد به او میسپردند، بهره سرمایهگذاران پیشین را میپرداخت. شرکت او به سرعت توسعه یافت و هجوم سرمایهگذاران چنان بود که روی دست و پای یکدیگر راه میرفتند.
«پونزی» در سال ۱۹۲۰، ۴۵۰ هزار دلار (۴، ۵۹ میلیون دلار امروز) به دست آورده بود، اما سرانجام دوران اوج پونزی به پایان رسید و یک تحلیلگر امور مالی به نام کلارنس بارون، دریافت که فقط بیستوهفت هزار کوپن پستی در آمریکا در گردش است. حال آنکه به شصت میلیون کوپن نیاز است تا بتوان به نتایجی دست یافت که پونزی ادعا میکند.
بهاینترتیب در ماه اوت ۱۹۲۰ روزنامه بوستون پست، از کار او پرده برداشت و پونزی به جرم کلاهبرداری بازداشت کردند.
از آن زمان به بعد کلاهبرداریهای مشابه در آمریکا و دیگر کشورها به وفور انجام شد. طرح پونزی مستلزم وجود یک فرصت سرمایهگذاری واقعی بود که اغلب شامل توسعه منابع ارزشمند، همچون نفت، گاز معادن یا املاک میشود. مروج طرح حتماً مالک آن معدن یا ملک است که ملک خود را بیش از آنچه که واقعاً میارزد جلوه میدهد. گاهی نیز اتفاق میافتد که دارایی یا منابعی که پایه و اساس سرمایهگذاری را تشکیل میدهند اصلاً وجود خارجی ندارند و ساخته تخیل مروج طرح هستند. در هر دو سناریو مروج، سرمایهگذاران را متقاعد میکند که در صورت سرمایهگذاری بیشتر، دارایی توسعه بیشتری مییابد و وی سود حاصل را با آنها تقسیم میکند. در طرح «پونزی» سود سهام خیلی زود به سرمایهگذاران پرداخت میشود و مروج طرح اظهار میکند که این سود حاصل یک سرمایهگذاری موفق است. در حالی که آنچه واقعاً اتفاق میافتد این است که مروج طرح، تنها بخش اندکی از سود واقعی را به آنها میپردازد. پرداخت زود هنگام سود دو نتیجه در پی دارد؛ اول اینکه سرمایهگذاران قبلی مشارکت خود را افزایش میدهند و دوم اینکه سرمایهگذاران جدیدی تحت تأثیر طرح قرار میگیرند و جذب طرح میشوند. بهاینترتیب فرآیند پرداخت سود همچنان ادامه مییابد و سرمایهگذاران همچنان افزایش مییابند تا اینکه کلاهبرداری علنی میشود و فرد کلاهبردار با پولها متواری میشود!
ادعای اول: پول زیاد، کار کم!
تمامی جذابیت شرکتهای هرمی در این نکته است که شما میتوانید به یک درآمد ثابت دست پیدا کنید، بدون اینکه بخواهید کوچکترین کاری انجام بدهید. فقط کافیست چند عضو جدید پیدا کنید.
اقشاری که جذب بازار کار شرکتهای هرمی میشوند اغلب بازاریان نو پا، دانشجویان جوان و خانمها هستند.
آنطور که به نظر میرسد اغلب جوانان دانشجو بهجای پرداختن به درس خودشان، دنبال عضوگیری جدید برای شبکههای هرمی هستند.
ادعای دوم: سکهای با ارزش!
بعضی از اعضای شرکتهای هرمی میگویند: ما فکر کردیم که خرید این سکههای طلا هیچ ضرری ندارد و یک روز این سکهها ارزش کلکسیونی پیدا خواهد کرد و با فروش آنها ضررشان را جبران خواهیم کرد و یک جور سرمایهگذاری برای آینده محسوب میشود.
اما پاسخی که طلافروشان به این رویاپردازیها میدهند، این است: تعداد این سکهها محدود نیست و ارزش کلکسیونی ندارد و ما فقط به وزن و عیار آنها نگاه میکنیم. یک سکه را ۸۰۰ دلار میخرند، و ما ۳۰۰ تا ۳۵۰ دلار از آنها بازخرید میکنیم.
فعالیت ممنوع!
بر اساس آمار غیر رسمی سال گذشته حدود نیم میلیون نفر در ایران جذب بازار کار این شرکت شدهاند که تاکنون حدود دویست میلیون دلار ارز بدین شکل از کشور خارج شده است.
نهادهای دولتی و رسانهها بارها و بارها کار این شرکتها را در ایران غیر قانونی اعلام کردند. بهطوریکه هماکنون بیشتر فعالیتهای این شبکه در ایران به صورت زیرزمینی انجام میشود و اخیراً مجلس مصوبهای در مورد منع فعالیت این قبیل شرکتها در ایران داشته است.
خیال پولدار شدن باعث شده است که جوانها به دنبال خریدوفروش این سکهها بروند و حتی گروهی، این سکهها را به طور غیر قانونی از مرز، وارد ایران میکنند. اما واقعیت این است که تمام افرادی که در شاخههای زیرین هستند فقط به مالباختگانی تبدل میشوند که سرمایه خود را به دست کلاهبرداران حرفهای دادهاند و سود این کار تنها عاید طراح این مجموعه و عده اندکی که قصد عوامفریبی داشتهاند خواهد شد.
منبع: مجله دیدار آشنا