به اعتقاد امام علی (علیهالسلام)، ملاک حکمرانی، عدالت است. عدالت محکمترین بنیانی است که در هر نظام اجتماعی باید وجود داشته باشد. حضرت علی (علیهالسلام) بهترین نوع سیاست و حکومت را مبتنی بر عدل میدانند و میفرمایند: «سیاست درست سه سیاست است: نرمی همراه بااحتیاط، کنجکاوی همراه با عدالت و بخشش همراه با میانهروی.»
سیاست امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بر اساس موازین اسلام و «قرآن» بود و آن حضرت هیچگاه از موازین اسلام منحرف نگردیدند و ذرّهای از احکام اسلام سرپیچی نکردند. ایشان در تمام مدّت حکومتشان، کتاب خدا و سنّت رسولش را در نظر داشتند و در هیچ کاری، سلیقههای شخصی را که مخالف کتاب خدا و رسولش باشد، به کار نگرفتند.
بیگمان، امام علی (علیهالسلام) از شیوهها و ابزارهایی که حکومت ایشان را تداوم بخشد و از تمام نیرنگهایی که پایههای حکومتشان را استوار سازد، آگاهی داشتند؛ ولی آنچه او را از بهکارگیری نیرنگ در امر سیاستباز میداشت، دین و تقوا بود. حضرت علی (علیهالسلام)، موفقیت و پیروزی را در خشنودی، رضای خدا و اجرای حق و عدالت میدیدند؛ نه در حکومت چندروزه بر مردم؛ زیرا نه دنیا را میخواستند و نه حکومت بر آن را. به فرموده خود حضرت، ارزش تمام دنیا و حکومت آن، کمتر از یک کفش وصلهدار بود. هدف حضرت این بود که حقّی را احیا و باطلی را نابود کنند و عدالتی را برقرار سازند.
این روش حضرت، به معنای سستی در رأی و ضعف در سیاست نیست؛ بلکه کمال قوّت و قدرت ایشان است؛ زیرا ضعیف کسی است که هر از چند گاهی، بر اساس مصالح شخصی با ترس و طمع یا عوامل دیگر از معیارهای حق عدول کند؛ ولی حضرت هیچگاه معیارهای حق را بر هم نزدند و سستی نورزیدند. او مانند برخی از سیاستمداران نبودند که به اسم مشورت، سر مردم را گرم کنند و کاری به رأی و نظر آنها نداشته باشند.
امام (علیهالسلام)، دین را وسیله تحکیم موقعیت و حکومت خود قرار ندادند تا با آن، مردم را بازی دهند. ایشان حکومت را وسیلهای برای اجرای دین میدانستند؛ نه دین را وسیلهای برای حکمرانی بر مردم. بعضی از یاران امام (علیهالسلام)، سیاست را به مکر و فریب در حکومت تعبیر میکردند؛ ولی ایشان، سیاست را درستی در امر حکومت میدانستند. در ادامه به برخی از روشهای سیاسی امیرالمؤمنین، علی (علیهالسلام) میپردازیم.
الف. پرهیز از حیله و نیرنگ
حضرت علی (علیهالسلام) در دوره حکمرانی و اداره امور مردم، هرگز نیرنگ بازی و فریبکاری نکردند. ایشان نمیخواستند. از این راه برای خود موقعیتی فراهم کنند. در سیاست ایشان ملاحظهکاری وجود نداشت. هرگز فریب مدّاحان چاپلوس را نخوردند و در لفافهای عوامفریبانه با مردم سخن نگفتند. صراحت لهجه و صداقت در گفتار و کردار از ویژگیهای رفتار سیاسی ایشان بود؛ همچنان که خود آن حضرت میفرمایند:
«ای مردم! وفا همراه راستی است که سپری محکمتر و نگهدارندهتر از آن سراغ ندارم. آنکس که از بازگشت خود به قیامت آگاه باشد، خیانت و نیرنگ ندارد؛ ولی امروز در محیط و زمانهای زندگی میکنیم که بیشتر مردم حیله و نیرنگ را راه زیرکی میپندارند و افراد جاهل، آنان را اهل تدبیر میخوانند.»1
امام (علیهالسلام) در جای دیگر، در پاسخ مغیرهبنشعبه که بقای معاویه را در «شام»، موافق سیاست روز میدانست، فرمودند:
«به خدا سوگند! اشتباه میکنید. معاویه از من زیرکتر نیست. او دغلباز و فاسد است. من نمیخواهم دغلبازی بکنم و از جاده حقیقت منحرف شوم و فسق و جور مرتکب شوم. اگر خدای تبارکوتعالی، دغلبازی را دشمنی نمیپنداشت، در آنوقت میدیدید که زرنگترین مردم دنیا، علی (علیهالسلام) است. دغلبازی، فسق و جور است و اینگونه فجورها، کفر است و من میدانم که هر فریبکاری در قیامت محشور میشود، درحالیکه یک پرچم دارد.»2
از این سخنان حضرت، درمییابیم که یکی از صفات برجسته امام (علیهالسلام)، صداقت در سیاست و قاطعیت در تصمیمگیریها بود و هیچ نوع فریبکاری و سازشکاری و دورویی را برنمیتابید. همین صداقت و درستکاری ایشان سبب شد تا در مسئله شورا پس از مرگ خلیفه دوم، خلافت از دست آن حضرت بیرون رود و به عثمان منتقل گردد. همین صراحت و صداقت سبب شد تا سیاستمداران، یعنی کسانی که هر نوع سازش و فریبکاری را برای رسیدن به مقام یا حفظ آن، سیاست میدانند، آن حضرت را سیاستمدار ندانند و در شیوه اداره حکومت به آن حضرت ایراد بگیرند.
حضرت میتوانستند با دادن مقام و منصبی بیجا به طلحه و زبیر، از غائله جمل جلوگیری و با ادامه حکومت معاویه در شام موافقت کنند تا جریان صفین پیش نیاید و با پذیرش مطالب جاهلانه خوارج، از جنگ نهروان جلوگیری کنند؛ ولی هرگز چنین نکردند؛ زیرا سیاستمداری صادق و عادل بودند؛ نه فریبکار.
ب. مشورت
یکی دیگر از شیوههای سیاسی حضرت، مشورت با مردم بود. علی (علیهالسلام) دراینباره میفرمایند:
«هرکس خودرأی شد، به هلاکت میرسد و هرکس با دیگران مشورت کرد، در عقل آنان شریک میشود.»3
امام (علیهالسلام) معتقد بودند بهترین راهحلها و صحیحترین شیوهها با استفاده از آرای مختلف مردم به دست میآید. از همین رو، در سفارشهایی به مالک میفرمایند:
«با دانشمندان، بسیار مذاکره و با حکیمان درستکردار فراوان گفتوگو کن تا درنتیجه مشورت کردن با آنها، آنچه صلاح و اصلاح شهرهای تو به آنهاست، ثابت و استوار گردد و کردار نیک پیشینیان تو که بر پا داشتهاند، همچنان پابرجا بماند.»4
از این سخنان امام (علیهالسلام) درمییابیم که گرچه مشورت و انجام کارها از طریق شورایی بسیار سودمند و نتیجهبخش خواهد بود، ولی باید در نظر داشت که افراد شورا، صلاحیت کافی برای مشورت کردن را داشته باشند. ازاینرو، امام (علیهالسلام) سفارش میکنند که با دانشمندان و درستکاران مشورت کن؛ یعنی با کسانی که هم آگاهی کافی داشته باشند و هم مورد اعتقاد و درستکار باشند.
حضرت، مردم را از مشورت با سه گروه بر حذر داشتهاند:
تنگنظر: شخص تنگنظر، جز با تنگنظری یا ترساندن از بیچارگی، رأی نمیدهد و این خود باعث دور داشتن شخص مشورت کننده از کار خیر است؛
ترسو: شخص ترسو نظر نمیدهد؛ مگر به لزوم حفظ نفس و ترس از دشمن؛ چون مصلحت، در نظر او همین است. تمام اینها باعث سستی از نبرد و ضعف در ایستادگی در برابر دشمن میگردد؛
حریص: شخص حریص همواره مشغول جمعآوری مال و نگهداری آن است و این خود سبب تجاوز از عدالت و انصاف میباشد. بنابراین، چنین شخصی شایستگی مشورت را ندارد.5
ج. عدالت همهجانبه
حضرت، خطوط کلی سیاست خود را بر عدالتی همهجانبه و دربرگیرنده همه افراد بنا کرده بود. در اعطای امتیازها هیچگونه تفاوتی بین افراد نمیگذاشت تا کوچکترین اختلافی پیش نیاید.
اجرای عدالت، مخالفتها را از میان میبرد و دوستی و محبت ایجاد میکند و در آبادانی کشور و توسعه اقتصادی و صنعتی آن، تأثیر بسزایی دارد. اگر عدالت در جامعه اجرا نشود، ظلم و ستم، جای آن را خواهد گرفت و ستم جز بدبختی و خشونت، فرجامی در پی نخواهد داشت.6
به اعتقاد امام علی (علیهالسلام)، ملاک حکمرانی، عدالت است. عدالت محکمترین بنیانی است که در هر نظام اجتماعی باید وجود داشته باشد. حضرت علی (علیهالسلام) بهترین نوع سیاست و حکومت را مبتنی بر عدل میدانند و میفرمایند:
«سیاست درست سه سیاست است: نرمی همراه با احتیاط، کنجکاوی همراه با عدالت و بخشش همراه با میانهروی.»7
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)، نظام عادلانه را اینگونه توصیف میکنند:
«مبادا نیکوکار و بدکار در دیدهات برابر آید که آن، رغبت نیکوکار را در نیکی کم کند و بدکردار را به بدی وادارد.8 رنج کسانی را که کوشش کردهاند، بر زبانآور که فراوان کار نیکوی آنان را یاد کردن، دلیری را برنمیانگیزد و ترسان بددل را به کوششی مایل نمیگرداند و نیز مقدار رنج هریک را در نظر دار و رنج یکی را بهحساب دیگری مگذار و در پاداش او بهاندازه رنجی که دیده و زحمتی که کشیده است، تقصیر میار و مبادا بزرگی کسی موجب شود که رنج اندک او را بزرگ شماری و کمی رتبه مردی سبب شود، کوشش وی را خوار بداری!»9
احقاق حق و اجرای دقیق قانون، نخستین شرط لازم برای یک نظام سیاسی عادل است و حضرت توانستند آن را در نظام سیاسی خود اجرا کنند. در حکومت امام (علیهالسلام)، همه در برابر قانون یکسان بودند و هیچگاه تفاوت و برتری میان اشخاص، گروهها و طبقات اجتماعی وجود نداشت.
وقتی حضرت علی (علیهالسلام) در جایگاه رهبر کشور اسلامی، زره خود را نزد یک شخص مسیحی یافتند، برای گرفتن آن نزد قاضی شکایت بردند. شخص مسیحی از دادن زره سرپیچید. شریح قاضی به امام (علیهالسلام) گفت: آیا گواهی داری؟ حضرت فرمودند: «نه.»
پس شریح به نفع شخص مسیحی حکم کرد و از دادگاه خارج شدند. پس از اندکی مسیحی برگشت و گفت: زره مال حضرت علی (علیهالسلام) است که در راه صفین از پشت شترش بر زمین افتاد و من برداشتم. سپس وی مسلمان شد و گفت: این حکومت و قضاوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است که رهبر یک کشور، نزد قاضی خود حاضر میشود و قاضی به نفع یک اقلیت مذهبی تحت ذمّه رأی میدهد.10
حضرت بدون توجّه به طبقه اجتماعی، لباس، شخصیت و خدمات افراد، قانون را اجرا میکرد. نجاشی یکی از یاران امام (علیهالسلام) و از بزرگان و شاعران زمان و در جنگ صفین در رکاب حضرت علی (علیهالسلام) بود و گاهی نامههای معاویه را با شعر پاسخ میداد. وی در یکی از روزهای ماه رمضان، به اصرار ابیسمال مرتکب روزهخواری و شرابخواری شد. به امام (علیهالسلام) خبر رسید و حضرت دستور دستگیری او را صادر کردند و سپس هشتاد ضربه شلّاق حدّ شرابخواری و بیست ضربه حدّ روزهخواری بر او جاری کردند. گروهی از طایفه یمامه ازجمله طارقبنعبدالله با خشم پیش امام (علیهالسلام) آمدند. طارق گفت: گمان نمیکردیم نزد فرمانروایان عاقل و بافضیلت، مجازات افراد سرکش و یاغی با افراد فرمانبر خودی یکسان باشد. با کاری که تو با نجاشی کردی، دلمان را آتش زدی و ما را به راهی کشاندی که به دوزخ میانجامد. حضرت علی (علیهالسلام) این آیه را در پاسخ وی تلاوت فرمودند:
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاَّ تَعْدِلُوا؛11
ای کسانی که ایمان آوردهاید! همواره برای خدا قیام کنید و از روی عدالت گواهی دهید. البتّه نباید دشمنی گروهی، شما را بر آن دارد که عدالت نکنید.
ای برادر بنینهد! آیا نجاشی جز فردی از مسلمانان بود که یکی از پردههای الهی را دریده بود. حدّ، کفّاره گناه است و همانا خدا میفرمایند: ملامت فوق موجب نگردد که به عدالت رفتار نکنید. به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیکتر است.»12
د. آزادی
در حکومت امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) مخالفان، آزادانه در «مدینه» رفتوآمد میکردند و کسی حقّ تعرّض به آنان را نداشت. یکی از مصداقهای آزادی عقیده در حکومت امام علی (علیهالسلام)، آزادی در بیعت است. ایشان در خطبهای میفرمایند:
«شما میدانید که من برای حکومت، در پی مردم نرفتم تا آنان بهسوی من آمدند و من قول بیعت ندادم تا آنکه آنان با من بیعت کردند.»13
یکی از ویژگیهای حاکمان الهی آن است که آنان کسی یا گروهی را به رأی دادن و بیعت کردن مجبور نمیسازند و پس از رسیدن به قدرت نیز از گروههای مخالف حکومت انتقام نمیگیرند و به آنان بیمهری نمیکنند؛ چون بیعت اجباری، نشانه ستمگری، دیکتاتوری، غیر الهی بودن و ناعادلانه بودن حکومت است.
آن بزرگوار در طول حکومت خویش حتّی یک نفر را به جرم عقیده بازخواست نکرد و همه مردم از دوست و دشمن، مسلمان و کافر در ابراز عقیده آزاد بودند.
آزادی بیان در حکومت امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) آنقدر معمول بود که دشمنان آن بزرگوار از آزادی او سوءاستفاده میکردند. امام (علیهالسلام) چنان وسعت نظر داشتند که به مخالفان هم در بیان و عمل آزادی داده بود. البتّه تا آنجا که به آزادی و امنیت دیگران آسیب نزنند و در جامعه، فساد و تباهی ایجاد نکنند.
وقتی خوارج در اطراف مسجد سروصدا میکردند و شعار لاحکم الّا لله سر میدادند، حضرت فرمودند:
«تا آنجا که علیه حکومت اسلامی اقدامی نکنند، آزاد هستند که عقیده و دیدگاههای خود را بیان کنند.»14
پینوشتها:
«نهجالبلاغه» فیض الاسلام، خطبه 41، ص 117.
همان، خطبه 191، ص 639.
همان، حکمت 161، ص 391.
«شرح نهجالبلاغه» ابنابیالحدید، ج 17، نامه 53، ص 30.
«شرح نهجالبلاغه» ابنمیثم، کمالالدین میثمبنعلیبنمیثم بحرانی، مترجم: محمدرضا عطایی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1374، چ 1، ج 5، صص 246 و 245.
«علی؛ اقیانوس عدالت»، سیّده مهاجر، تهران، نشر طلا، چ 1، ص 51.
«غررالحکم و درر الکلم»، عبدالواحد آمدی، مترجم: محمدعلی انصاری، ج 1، ص 434.
«شرح نهجالبلاغه» ابنابیالحدید، ج 17، نامه 53، ص 30.
«شرح نهجالبلاغه» ابنمیثم، ج 5، ص 258.
«بحارالأنوار»، ج 9، ص 598.
سوره مائده، آیه 8.
«الغارات»، ابنهلال ثقفی، مترجم: عبدالمحمّد آیتی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374، چ 2، ج 2، ص 532.
«نهجالبلاغه» فیض الاسلام، نامه 54، ص 1026.
نک: «کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال»، ج 11، ص 301.
منبع: مجله موعود