جوانی، فصل پاکدامنی، آزادگی و پیشرفت است؛ دوران کسب تجربههای جدید برای آبادانی مادی و معنوی فرد و جامعه و فصل دانشاندوزی و تلاش مستمر برای خلق اهداف آینده است. جوان نباید خود را با موسیقیها و خواندن رمانهای مخرب و فیلمهای حیا سوز، سرگرم کند تا آرامآرام، تغییری در نگرش او ایجاد شود و در نتیجه تعالیم انبیا را آشکارا به هیچ انگارد و از دنیای بیمعنایی که برای خود ساخته، احساس شادمانی کند! بیتردید، حسرت آینده، از آن کسانی است که نقداندیشانه به عمر و زندگی و فرصتها، نگاه میکنند و آینده را پای لذت امروز، قربانی میکنند. امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «فرصتها بهسرعت، چونان ابرها، میگذرند؛ پس فرصتهای نیک را غنیمت شمارید».۱
کمترین آگاهی نسبت به حوادث جهان و پدیدههای شومی چون مواد مخدر، مراکز فحشا و کلوپهای قمار، بیانگر این واقعیت است که امروزه گسترش مواد مخدر، فیلمهای فاسد و مجلات مبتذل در بین مردم، بهویژه نوجوانان و جوانان، تنها جنبه تجاری ندارد؛ بلکه با انگیزه سیاسی، باعث سستی، بیحالی، بیقیدی و بیبندوباری نیروهای مفید و مولد و فعال جامعه میشود و باعث میشود کسانی که باید در لحظههای زرین زندگی خویش به امروز و فرداهای خود بیندیشند، در غفلت و بیخبری فرومیروند و تنها به خوشگذرانیهای ویرانگر رو میکنند؛ تا بهاصطلاح «خوش باشند؛ غم و غصه را دور بریزند؛ و خوشبختی را در آغوش بگیرند؛ غافل از این که روزها و لحظهها، سرمایهای گذرا و از دست رفتنیاند و شیطان و شیطانصفتان، در کمین چنین سرمایهای هستند تا ما را ورشکسته و ازدسترفته ببینند و خود را شادکام و موفق در غارت جوانی و تاراج زندگی بسیاری از انسانها بنگرند»! ۲
سعدی حسنی در مقدمه کتاب «تاریخ موسیقی»، بعد از نسبتدادنهای ناروا به اسلام مینویسد: «موسیقیدانان، مردانی بودند که عمر خود را در راه انسانیت سپری کردند و هر یک، برای افتخار ملتی کافیاند و بسیاری از آنها سوختند تا مشعل تمدن را بیفروزند». این طرفدار جدی موسیقی، در فصل زندگینامه برخی از موسیقیدانها مطالبی میآورد که واقعاً آبرویی برای آنان نمیماند. در این کتاب، مشروبخواری و لاابالیگری را به خیلی از آنها نسبت میدهد. گویا در فرهنگ نویسنده محترم، رفتارهای غیراخلاقی در دنیای برخی از موسیقیدانان، زشت و ناپسند به شمار نمیآید.۳
در کتاب «سلوک روحی بتهوون» در مورد اخلاق فردی بتهوون، آمده است: «یکی از عادات بتهوون این بود که ساعتها در میخانهها، شراب میخورد و قهقهه سر میداد؛ گویی از این کار، بسیار لذت میبرد. او به ناراحتی چشم، گوش و خونریزی ریه مبتلا بود و در اثر افراط در نوشیدن مشروبات الکلی، کبدش کاملاً بیمار و به درد اعضای تناسلی گرفتار بود».۴
در کتاب شعلههای نبوغ، نوشته «لوون تانس»، درباره «فرانس لیست مجارستانی» آمده است: «او با این که دارای همسر بود، زن شوهرداری به نام «کارالین» را از مجارستان ربود و به پاریس برد و سه فرزند نامشروع از او به وجود آورد. از خصوصیات اخلاقی او این بود که با همه شاگردان و کارآموزان خود، روابط جنسی برقرار میکرد».
ولفگانگ آمادئوس موزار که در نوازندگی دست توانایی داشت، به بازی بیلیارد و رقص و مشروبات الکلی علاقه وافری داشت و با آن که همسر داشت، دست از تماس با زنان دیگر بر نمیداشت و در سن ۳۵ سالگی درگذشت.۵
چندی پیش مجری سیمای جمهوری اسلامی ایران، در برنامه تازهها، با رئیس دانشکده... تهران مصاحبه میکرد و وی در جواب پرسشی گفت: یکی از خاطرات زیبا و ماندگارم، این است که در جوانی خانواده محترم، مجسمه سر جناب بتهوون را به من هدیه دادند.
فایده گوشکردن به موسیقیهای مطرب، جز ازبینرفتن سرمایههای عمر و غوطهوری در دریای بیتفاوتی نسبت به احکام الهی و مسخرهکردن آموزههای وحیانی و غرقشدن در شهوات، چیز دیگری نیست.
لئو تولستوی مینویسد: «مدتی به موسیقی و مجالس رقص علاقهمند بودم و در این راه، مدتی از زندگیام را تباه کردهام، ولی امروز که سنّ من بالا رفته، متوجه این واقعیت تلخ شدهام که دیگر نمیتوانم در پی سرگرمیهایی باشم که هیزم بر آتش شهوت میریزند. من دیگر نمیتوانم در وقتگذرانیهای مخالف اخلاق که به منزله دامهایی برای من و دیگران هستند، شرکت جویم».۶
در روایتی آمده است: «آن گاه که انسان به آهنگ و شعر گوش میدهد، حیا و عقل او نقصان میپذیرد و آن چه را در ساعتی پیش زشت میپنداشت، در نظرش نیکو جلوه میکند»؛ یعنی پوشش اسلامی، زشتترین تصویر زندگیاش میشود و روابط دختر و پسر، جایز و بلکه لازم و مخالف آن، متهم به بیسوادی میشود.
موسول اس کی (که مدتی نوازنده بود) میگوید: «من نمیخواهم برده و نوکر چیزی باشم که گاهی مرا میگریاند و گاهی اعضا و جوارحم را بیاختیار به حرکت در میآورد، و زمانی تهییج عشق و شهوت میکند و بر عقل من حکومت مینماید».
شما نمیتوانید حتی یک دانشمند بزرگ و مشهور غربی (فیزیک دادن، شیمیدان و...) را نام ببرید که ساعتها فرصت زندگیاش را در مراکز فساد و میخانهها گذرانده یا با گوشکردن موسیقیهای فرصتسوز و ازبینبرنده غیرت و حیا، وقت و عمر خود را ضایع کرده باشد.
استعمارگران برای ساختن امروز و فردای کشورشان، با بهکارگیری همه توان، تلاش میکنند و همه امکانات رفاهی و علمی را در اختیار دانشمندان علوم مختلف خودشان قرار میدهند و در مکانهایی دور از سروصداها، موسیقیها و رقاصهها، در خوشترین مناطق آبوهوایی، آنها را جای میدهند؛ تا در رقابت علمی، هنری، سیاسی و اقتصادی پیشتاز باشند؛ اما همهگونه اسباب لهوولعب و ابزار قمار و موسیقیهای مبتذل را در اختیار کشورهای فقیر قرار میدهند و با استفاده از مدرنترین امکانات رسانهای و با هزینهکردن میلیاردها دلار پول، اسباب تخدیر ملتها، یعنی موسیقی و مواد مخدر را تبلیغ و ترویج میکنند.۷ جوانی که باید ذهن و زبانش پیشرفت مادی و معنوی خود و کشورش باشد، دنیایش را آباد کند و فضایل اخلاقی را پاس بدارد، آن قدر حقیر میشود که مصرف قرصهای روان گردان، موادمخدر و رقصهای دستهجمعی در پارتیهای فضیلت کش، آرزوی دنیای بیهویتش میشود.
من از طرفداران سرسخت موسیقی میپرسم که شما چقدر خوانندگان و نوازندگان غیرمجاز ایرانی را که با آثارشان، هزاران نفر را از مسیر حقّ دور کردند، میشناسید؟ اگر میشناسید و از آنها طرفداری میکنید و از نغمهها و اشعار جنسی آنان استفاده میکنید، ما را با شما کاری نیست؛ اما اگر نمیشناسید، سفارش میکنم، تنها برای یکبار، زیستنامه آنان را مطالعه نمایید که در این صورت، از خود خواهید پرسید: چگونه یک مسلمانی که به امامزمانش عشق میورزد، از کسانی طرفداری میکند که یکبار، پاکی را در تمام عمرشان تجربه نکردند.
در گذشته در کشور ما، با رواج موسیقی و خوانندگی، آن قدر جوانان منحط شده بودند که اگر دختری یک سال تحصیلی از درس محروم میشد، برای او اهمیت چندانی نداشت؛ اما اگر «داریوش»، خواننده ایرانی، به شهرشان میآمد و او موفق به دیدنش نمیشد، میخواست از غصه بمیرد. وقتی داریوش وارد شهری میشد، صدها دختر توی صف میایستادهاند؛ تا بهنوبت، آن فاسد روی بدن آنها امضا کند!
در آفریقای جنوبی که بیشترین معادن طلا و الماس دنیا در آن جا وجود دارند و مردمانش فقیرترین مردماند و گروهگروه از نبود حداقل تغذیه موردنیاز میمیرند و بهجای آب گوارا، آب متعفن مینوشند، بر اثر تبلیغات سوء و استحمار قدرتهای استعماری، در همه ساعات شبانهروز، بزم رقاصی آنها برپاست؛ دستهدسته دور هم جمع میشوند و با یک طبل، شروع به رقصیدن میکنند. وقتی از آنها بپرسید که شما از چه امکانات و سرمایهای برخوردارید، آنها نخواهند گفت که ما دارای معادن بیشمار الماس و طلا و مس هستیم؛ بلکه خواهند گفت: آفریقاییها، یک نژاد هنرمندند و مردم این سرزمین، از وقتی که از مادر متولد میشوند، رقص میدانند و با رقاصی آشنایند.۹
در جنوب آمریکا، کشور «برزیل» قرار دارد که اغلب آنها، سیاهپوست هستند و قسمت عمده قهوه جهان در این کشور تولید میشود و سهچهارم درآمد کشور برزیل از فروش قهوه به دست میآید؛ اما بیشترین کشوری که از قهوه برزیل بهرهمند میشود، آمریکاست. جوانان برزیلی، دو آرزو بیشتر ندارند؛ یکی این که از نوازندگان موزیکهای جاز شوند و دوم این که مثل «پله»، فوتبالیست شوند. آنها از حداقل امکانات رفاهی محروماند و در حدود ۳۲ میلیون کودک بیسرپرست خیابانی - که سنشان شش تا پانزده سال است - در آنجا وجود دارد؛ اما بااینحال در وقت برداشت و بستهبندی و صدور دانههای قهوه به آمریکا، مرتب در حال رقصیدن و شنیدن موزیک جاز هستند.۱۰
پینوشت:
۱. نهجالبلاغه، حکمت ۲۱.
۲. احمد لقمانی، جوان و موسیقی.
۳. غلامی، شناخت آثار موسیقی.
۴. جان ویلیام سالیوان، سلوک روحی بتهون.
5. هربرت واینساکت، والاس براک وی، مردان موسیقی، ص۸۷.
۶. آندره کرسون، فلاسفه بزرگ ج3، ص۹۶.
۷. شناخت آثار موسقی.
۸. همان.
۹. همان.
۱۰. همان.
.
.
.
منبع: مجله پرسمان