نقطه پرواز
  • 6065
  • 194 مرتبه
ازدواج به سبک توحیدی (با این پسرهای دانشجو ازدواج نمی‌کنم!)

ازدواج به سبک توحیدی (با این پسرهای دانشجو ازدواج نمی‌کنم!)

1399/06/16 01:07:11 ب.ظ

«بسم الله الرحمن الرحیم»

بی‌نام او هر کاری ابتر است

سلام‌علیکم؛

 بعد از انتشار پست «ازدواج به سبک توحیدی 1» که با استقبال خوب مخاطبین محترم ما روبرو شد، در ادامهٔ این پست، بخش دوم این مطلب که «مختص دختران» هست، منتشر خواهد شد.

 همان‌طور که قبلاً هم اشاره کرده بودم، این پست، توسط اعضای مجرد و متأهل بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و نهاد نمایندگی ولی‌فقیه در دانشگاه تهران و طی حدود ۱۰ ماه کار کارشناسی، تهیه شده است.

 بخش مخصوص دختران «ازدواج به سبک توحیدی»، شما به ۴ جلسه گفت‌وگوی سه‌جانبه مواجه خواهید شده که عناوین آن‌ها به این شرح است:

جلسه ۱- «با این پسرهای دانشجو ازدواج نمی‌کنم!»

جلسه ۲- «مهریه و جهیزیه»

جلسه ۳- «ملاک‌های ازدواج» و

جلسه ۴- «عشق»

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

«ازدواج به سبک توحیدی»

امام صادق (علیه‌السلام): کسی که امکان ازدواج مجردی را فراهم نماید، از کسانی است که در قیامت خداوند به او نظر لطف می‌کند (وسائل الشیعه، ج 2، ص 45)

امام کاظم (علیه‌السلام): سه دسته در روز قیامت، روزی که سایه و پناهی جز سایه خداوند نیست در سایه و پناه خداوند هستند: 1) کسی که زمینه ازدواج برادر مسلمانش را آماده کند... (وسائل الشیعه، ج 2، ص 46).

امام صادق (علیه‌السلام): چهار کس در روز قیامت موردنظر پروردگارند:

... 4) کسی که بی‌همسران را به ازدواج درآورد (وسائل الشیعه، ج 2، ص 46).

 

مخصوص دختران

این یک مکالمه واقعی سه‌نفره است.

یک کسی بیاید تکلیف ازدواج توحیدی ما را روشن کند.


جلسه اول

«با این پسرهای دانشجو ازدواج نمی‌کنم!».

اجازه؟ ما دلمان نمی‌خواهد با این پسرهای دانشجویی که اخلاق وایمان– دارند اما شغل ثابت و پول زیاد ندارند، ازدواج کنیم.

آقا: مگر در همین دانشگاه بین دوستان دور و نزدیک خودت، دختران و پسران باایمان و پاک‌دامنی را ندیده‌ای که آن‌ها هم در شروع، اوضاع اقتصادی خوبی نداشتند اما خداوند به آن‌ها روزی داد. آقا رضا با افسانه خانم، حمیدرضا با سارا خانم و ... . اگر هم ندیدی یک سری به امام جماعت همین مسجد دانشگاه بزن و بگو چند تا از این زوج‌ها را به شما نشان دهد.

برایم– بیشتر بگو.

آقا: امام رضا (علیه‌السلام) فرموده‌اند: هنگامی‌که مردی از شما خواستگاری کرد که از ایمان و اخلاق او راضی بودید به ازدواج با او رضایت دهید و مبادا فقر تو را از این رضایت بازدارد (میزان الحکمه- ج 4- ص 28).

مگر می‌شود با یک آدم فقیر زندگی کرد. پس آرزوهایم چه می‌شود؟ این‌جوری که باید تا آخر عمر حسرت نداشته‌ها را خورد. چه‌کار کنم؟ مگر فرق من با دخترهای فامیل که با پسری پولدار ازدواج کردن چیه؟ چرا باید از اونا کمتر باشم؟

آقا: چشم و هم‌چشمی؟

بله دیگه.

آقا: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: هر که خواهد بی‌نیازترین مردم باشد باید بدانچه در دست خدا است پشت‌گرم‌تر باشد ازآنچه در دست دیگران است (اصول کافی جلد 4 ص 417)

امام علی (علیه‌السلام) فرمود: ای فرزند آدم! اگر از دنیا به‌قدری که تو را کفایت کند خواهی، بدان که کمترین مقدار از دنیا کفایتت می‌کند و اگر از دنیا بیش از اندازه‌ای که تو را کفایت کند خواهی، بدان که همه دنیا هم بسنده‌ات نخواهد کرد (الکافی، ج 2، ص 138).

بله واقعاً همین‌طور است. چشم و هم‌چشمی، فقط به قبل ازدواج ختم نمی‌شود، به مراسم عقد و عروسی، منزل گرفتن، جهیزیه خریدن، بچه‌ها را در کدام مدرسه ثبت‌نام کردن، ... حتی تا بعد مرگ (مراسم ختم و چهلم و ...) ادامه میابد. ای‌کاش هیچ‌وقت در این دور باطل نمی‌افتادم.

خالق: ازدواج کنید، اگر فقیر باشید از فضل خود شما را بی‌نیاز می‌کنم (سوره نور، آیه 32)
 

صادقانه بگم؟ می‌ترسم ازدواج کنم و واقعاً در این گرانی و تورم اقتصادی گیر کنیم.

خالق: «و یهود گفتند: دست خدا بسته است. دست‌هایشان بسته باد! و به خاطر آنچه گفتند از رحمت الهی دور شدند. بلکه هر دو دست او گشوده است. هرگونه بخواهد، می‌بخشد. ولی این آیات که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیاری از آن‌ها می‌افزاید... (سوره مائده، آیه 46)».

برایم بیشتر بگویید.

آقا: قبول داری که با این شرایط جامعه تو، به‌هرحال پسر جوان یا باید سراغ کاسبی می‌رفته و پولدار می‌شده یا تحصیل می‌کرده وبی خیال ثروت می‌شده. با این اوضاع جامعه تو (عدم هماهنگی درس‌های دانشگاه با نیازهای جامعه و به دنبال آن بیکاری فارغ‌التحصیلان، بالا رفتن سن ازدواج و...). البته ببخشید: اما بانو در این زمینه، کمی بچه‌گانه فکر نمی‌کنی (هم شوهر تحصیل‌کرده، هم پول‌دار!)

شاید

آقا: نظرت درباره این جمله‌ها چیست؟ فرزند زمان خویش باشید. هر کس که شرایط زمانه خویش را نشناسد هلاک می‌شود.

درست است.

آقا: فکر نمی‌کنی مملکت تو نیاز به کارآفرینی دارد. چرا برای خودت و همسر آینده‌ات متصور نمی‌شوی که همراه هم، یک مشکل در حیطه رشته خود، در شهر و حتی استان خود پیدا کنید و به سازمان‌های مربوطه مراجعه کنید (یا حتی با دوستان خوبتان یک شرکت بزنید) و سرانجام مشکل شهرتان در آن زمینه را حل کنید. قبول دارم. سخت است. زمین خوردن دارد. سختی کشیدن دارد؛ اما یک پیر مرادی در مملکت تو هست که این‌همه به کارآفرینی تأکید دارد. او می‌گویید «راه رفتن، زمین خوردن دارد، تنه زدن دارد، تنه خوردن دارد. اگر بخواهیم زمین نخوریم باید راه نرویم».

قابل‌تأمل است؛ اما می‌ترسم جلو بروم و دربمانم. می‌ترسم در ازدواج با جوانی که ایمان و اخلاق دارد اما پول آن‌چنانی ندارد، روزی‌ام نرسد. دلم نمی‌خواهد این‌جوری باشم. ولی حالا که هستم. مرا هدایت کن.

خالق: آیا انسان گمان می‌کند بی‌هدف رها می‌شود (سوره قیامت، آیه 36). من خلق کرده و هدایت می‌کنم (سوره اعلی، آیات 2 و 3)؛ و شما را به‌صورت زوج خلق کردیم (سوره نبأ، آیه 8).

خالق: آیا زمین را (با همه حرکاتش به دور خودش و به دور خورشید) برای شما محل آرامش قرار ندادم (سوره نبأ، آیه 6)؟ ما بر فراز شما هفت‌آسمان محکم بنا کردیم و خورشید را چراغی روشن آفریدیم و از ابرها آبی فراوان نازل کردیم تا به‌وسیلهٔ آن دانه و گیاه بسیار برویانیم و باغ‌هایی پردرخت (سوره نبأ، آیات 14-16).

آقا: می‌ترسی خدایی که الآن تو را روزی می‌دهد بعد ازدواج روزی تو را قطع کند؟ درحالی‌که همین تویی که الآن جوان رشیدی شده‌ای، زمانی یک سلول بیش نبودی! چه کسی روزی تو را رسانده تا به اینجا رسیده‌ای؟

خالق: سپس او را در قرارگاه مطمئنی (رحم) قرار دادیم. سپس نطفه را به‌صورت علقه (خون بسته)، علقه را به‌صورت مضغه (چیزی شبیه گوشت جویده شده)، مضغه را به‌صورت استخوان‌هایی درآوردیم و بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم. سپس آن را آفرینش تازه‌ای بخشیدیم. پس بزرگ و پربرکت است خدایی که بهترین آفرینندگان است (سوره مؤمنون، آیات 13 و 14). پس ما چه توانای خوبی هستیم! وای در آن روز بر تکذیب کنندگان (سوره مرسلات، آیات 23 و 24).

از تو سپاسگزارم

خالق: ما راه را به انسان نشان دادیم (سوره انسان، آیه 3).

 

جلسه دوم

«مهریه و جهیزیه»

از مهریه و جهیزیه برایم بگویید.

حضرت علی (علیه‌السلام): مهریه زن‌ها را سنگین نگیرید که موجب کدورت و دشمنی است (وسائل الشیعه- ج 15- ص 11).

- پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله): اگر تمام چیزهایی که روی زمین از طلا و نقره است را زن به خانه شوهر آورد، آنگاه یک روز بر سر شوهر منت گذارد و بگوید تو کیستی، این اموال مال من است. در این صورت، اگرچه آن زن، عالی‌ترین مردم باشد، اجر و عملش از بین می‌رود. مگر آنکه توبه کند و از شوهرش عذرخواهی کند (مکارم الاخلاق- باب 8- ص 202).

 

جلسه سوم

«ملاک‌های ازدواج»

همشهری بودن

سلام

آقا: سلام بانو

ملاک دوم من برای ازدواج، همشهری بودن است تا در فرهنگ و آداب‌ورسوم دچار مشکل نشویم.

آقا: حتماً همشهری؟

حالا نشد یک شهر نزدیک

آقا: یعنی همه آن‌هایی که با همشهری خود (یا یک شهر نزدیک) ازدواج کرده‌اند، خوشبخت شده‌اند و هر که دختر/ پسرش را به راه دور داده، بچه‌اش بدبخت شده است؟

نه آقا! در دفاتر طلاق، هر روز کلی آدم همشهری از هم طلاق می-گیرند.

آقا: بله متأسفانه

آقا مرا هدایت کن.

آقا: ملاک ایمان و اخلاق از همه ملاک‌ها برترند. اخلاق و ایمان، مرز و جغرافیا را درمی‌نوردند. تو به همان قبله‌ای نماز می‌خوانی که یک مسلمان اروپایی و آمریکایی! تو به همان حلال و حرامی معتقدی که یک شیعه بحرینی، فرانسوی و آمریکایی معتقدند. پیامبر آخرالزمان آمد تا این‌ها را به ما بیاموزد.

بله آقا. یاران ایشان: صهیب رومی، بلال حبشی، سلمان فارسی بوده‌اند. همه با هم مهربان و برادرانه رفتار می‌نموده‌اند.

اما در مورد ازدواج چطور؟ مرا بیشتر هدایت کن.

آقا: برای هدایت به امام عصرت رجوع کن. زندگی او را بخوان.

مادر ایشان ملکه‌ای رومی بوده است. خلاصه اینکه دور گردون می‌چرخد و مادر ایشان درحالی‌که در عراق به‌صورت کنیز فروخته می‌شود به نزد امام عسکری (علیه‌السلام) می‌رسد و به ازدواج امام درمی‌آید و مادر امام تو می‌شود. «نرجس بانو». بانویی که در اروپا، در قلب مسیحیت در قصر رشد می‌کند. مسلمان می‌شود. به عقد مردی درمی‌آید که امام مسلمانان است. خانه‌ای ساده دارد ... اما آقاست...

و حال تو اینجا، برای ازدواج با کسی که هم‌وطن تو، هم دین تو، هم‌کیش توست چانه می‌زنی که چرا هم‌شهری‌ام نیست؟ دنبال چه می‌گردی؟ تمنای تو از زندگی چیست؟ قالب وجودت چیست؟ فکر نمی‌کنی با ملاک اخلاق و ایمان بهتر می‌توانی دنبال نیمه دیگرت بگردی تا «لیسکنوا الیها» محقق شود.

آقا بیشتر برایم بگو

آقا: قصه‌ای برایت می‌گویم، از قرآن.

موسی (علیه‌السلام) در قصر رشد کرد. در مصر بزرگ شد اما همرنگ قصر نشد و خود را به ملاک‌های قصرنشینی وصله نزد. با آن ملاک‌ها خو نگرفت. خود را در قالب آن ملاک‌ها محدود و محصور نکرد. با ملاک اخلاق و ایمان، با دختر شعیب (علیه‌السلام) ازدواج کرد. زندگی ساده چوپانی را شروع نمود و با همان همسرش در سفر بود که به پیامبری مبعوث شد و به‌قدری شایسته شد که خدای بزرگ با او سخن گفت:

خالق: یا موسی انا الله، لا اله الا انا. ای موسی من الله هستم، معبودی جز منم نیست (سوره طه، آیه 14)

 

جلسه چهارم

«عشق»

سلام آقا

آقا: علیک سلام بانو

–روی حرف‌های جلسه قبل شما، روی ملاک‌ها، تمنای من از زندگی، قالب وجودم، محدودها و محصورهایی که خود را در آن گیر انداخته‌ام، خو کردن به عرف، طلاق و... حسابی فکر کردم. آقا راز خوشبختی چیست؟

آقا: خوشبختی؟ قولو لا اله الا الله تفلحوا

مرا به خوشبختی هدایت کن

آقا: ان الحسین مصباح الهدی

آری از حسین برایم بگو.

آقا: از ازدواج این مرد عشق (حسین (علیه‌السلام)) برایت می‌گویم.

همسرش یک عرب نبود، هم شهری و هم‌کیش و هم فرهنگش نبود. همسرش یک ایرانی بود. یک شاهزاده ایرانی. دختر یزدگرد سوم!

واقعاً؟

آقا: بله. شهربانو!

شهربانو وقتی به حسین (علیه‌السلام) رسید، اسیر بود. حسین (علیه‌السلام) پسر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود و شهربانو دختر یزدگرد سوم. شهربانو در قصر رشد کرده بود و حسین (علیه‌السلام) در منزل ساده علی (علیه‌السلام). شهربانو در فرهنگ و تمدن ایرانی رشد کرده بود و حسین (علیه‌السلام) با فرهنگ اسلام.

اما با همه تفاوت‌ها، آن‌ها در یکجا مشترک می‌شدند. جایی که مرزهای فرهنگ و جغرافیا را درمی‌نوردد. نقطه مشترک آن‌ها «توحید» بود.

از شهربانو برایم بیشتر بگو.

آقا: همین‌قدر که مادر امام سجاد (علیه‌السلام) شد.

یعنی برای ملاک ازدواج: قصر، ثروت، فرهنگ، شهر، کشور، پدر؟

آقا: ایمان و اخلاق!

تفاوت سنی؟

آقا: پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مادر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)

–هم‌تراز بودن شأن اجتماعی؟

آقا: غالباً مادران بزرگوار امامان معصوم کنیز بودند که به عقد امام معصوم درمی‌آمدند (حتی اگر شاهزاده هم بودند، موقع ازدواج کنیز و اسیر بودند)، اما بانوانی بودند که در اخلاق و ایمان سرآمد بودند.

ملاک اصلی ازدواج ایمان و اخلاق است.

آن‌ها امام معصوم بودند. آن‌ها کجا و ما کجا!

آقا: هرکسی را امامی است که راه او را می‌پوید (نامه امیرالمؤمنین به پسرش امام حسن (علیه‌السلام)). در قیامت هر کس با امام خود محشور می‌شود.

نمی‌توانم از قالب‌های ذهنی، عرفی، دینی‌ای که به من آموخته‌اند بیرون بیایم. آنچه تو از ازدواج ائمه میگویی هرگز روی منبرها به ما نمی‌گویند. همه از اسلام می‌گویند؛ اما انگار «همه اسلام» را به من نگفته‌اند. احساس می‌کنم باید دوباره اسلام را مطالعه کنم. جور دیگری مطالعه کنم. شاید مجبور شوم دوباره ایمان بیاورم.

آقا: این خوب است. فکر کردن، نگاه صحیح به همه آیات قرآن و سیره و سنت راز رستگاری و خوشبختی انسان است. تو باید به دنبال رازهای خوشبختی، حتی بیشتر از این 5 جلسه* بروی. برو جوان. جوانی فصل رفتن و یافتن است. برو به دنبال حقیقت، همسر، خوشبختی و سعادت اخروی. ثقلین تو را نجات خواهند داد.

اما نمی‌توانم. دست‌وپایم به عرف، فرهنگ و آداب‌ورسوم‌های غلط بسته شده است. نمی‌توانم به این سادگی‌ها از این خودِ حداقلی‌ام بیرون بیایم. نمی‌توانم به همه زندگی‌ام رنگ توحیدی ببخشم و خود را به وعده‌ها، دستورهای قرآن (خداوند) بسپارم.

خالق: ای بنی‌آدم، آیا با شما عهد نکردم شیطان را نپرستید. او دشمن آشکار برای شماست. مرا بپرستید. این صراط مستقیم است (سوره یس، آیات 60 و 61).

آقا: اگر قرار باشد تغییر نکنی و عوض نشوی، امام زمانت ظهور نمی‌کند.

بیش از هزار سال است که ظهور نکرده (1174 سال).

اگر قرار باشد تغییر نکنی و عوض نشوی و کم‌کم از شرک‌های خفی، شرک عملی و ... بیرون نیایی، چرا او برای نسل تو ظهور کند؟ چرا برای نسل‌های قبل ظهور نکرد؟

اگر قرار است شما عوض نشوید و او بیاید، اصلاً چرا رفت؟

چرا رفت؟

پی‌نوشت:

 باز هم از عزیزانی که این متن زیبا را تهیه کرده‌اند، (دوستان بسیج دانشجویی و نمایندگی نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران) و بنده را برای انتشار آن، امین تشخیص داده‌اند، کمال تشکر و قدردانی را دارم.

 *: گویا این بخش، در اصل ۵ جلسه بوده که جلسه ۴ و ۵ به‌نوعی با هم مخلوط شده است؛ بنابراین عذرخواهی می‌کنم.