هشدار به مجردها: موانع ازدواجتان را بشناسید
جلوی آینه، هزار بار قربان صدقهٔ چهرهٔ بینقص و قد و بالای رشیدش میرود. هرازگاهی هم آدمهای توی ذهنش را بالا و پایین میکند تا ببیند میتواند برای شروع یک زندگی جدید رویشان حساب کند یا نه، اما از بین اینهمه آدمی که هرکدام به ظن خودش یک عیب و ایرادی دارند، کسی نیست که به دلش بنشیند و بنشاندش سر سفره عقد. تازه این فقط یک بخش ماجراست؛ بهجز بحث به دل ننشستن، برخی از رفتارهای عجیبوغریبش هم باعث شده که تا این سن، زیر یک سقف مشترک نرود و رابطه عاطفی پایداری را تجربه نکند.
از مجردهای اطرافمان زیاد میشنویم که خواستگار مناسبی ندارند یا دختر دلخواهشان را پیدا نمیکنند و همین مسئله آنها را به ادامهٔ تجرد مجبور کرده است، اما این دلیل اگرچه قابلقبول است، اما به نظر کافی نمیآید. اگر مجردهای بهانهگیر را به خودشناسی و دیدن ضعفهایشان در جذب همسر آینده ترغیب کنیم، خواهیم دید که یکی از عوامل مهم تجرد آنها، خصوصیات شخصیتی و رفتارهایی است که حالت دافعه ایجاد میکند و هیچ سلولی را در فرد مقابل برای پاسخ مثبت دادن به آنها تکان نمیدهد. عوامل زیر برخی از رفتارهایی است که افراد مجرد با اصلاحشان میتوانند قدم به دنیای شیرین متأهلی بگذارند.
خودشیفتههای دوستنداشتنی!
افراد خودشیفته، ذهنیت تحریفشدهای از خود و توانمندیهایشان دارند. این افراد خود را محور همهچیز قرار میدهند و ترجیح میدهند که در هر ارتباط و گفتوگویی، از موفقیتهای شغلی ظاهر کمنظیر، موقعیت برتر خانوادگی و اجتماعی و ... خود سخن بگویند. آنها به دیگران فرصت ابراز وجود و تعامل دوسویه نمیدهند و تلاش میکنند که ارتباطشان فقط حول محور شخص خودشان بچرخد. این رفتار از طرفی باعث میشود که نتوانند شناختی از خصوصیات شخصیتی طرف مقابل پیدا کنند و از سویی حس تحقیر و دلزدگی را در فرد ایجاد کرده و او را به این نتیجه میرساند که چنین فرد خودشیفتهای هرگز برای زندگی مشترکی که زن و شوهر در آن بهمثابهٔ یک روح در دو بدن هستند، مناسب نیست. ازنظر او چنین فردی تنها به منافع شخصی خود فکر میکند، دیگران را ابزاری برای رسیدن به خواستههایش قرار میدهد و نمیتوان از او انتظار داشت که در آینده به رشد و بالندگی تمام افراد خانواده اهمیت بدهد.
ننرهای مامانی!
زندگی مشترک بیش از هر چیز نیاز به استقلال و بلوغ فکری دو طرف دارد. افرادی که هنگام تصمیمهای ریزودرشتشان مدام به مرجعی چون مادر خود رجوع میکنند و نمیتوانند بهصورت مستقل برای خودشان فکر کنند، انتخاب کنند و تصمیم بگیرند، از دید طرف مقابل، فرد بالغی نیستند. البته این مسئله به این معنا نیست که بهطورکلی مشورت کنار گذاشته شود، بلکه حفظ استقلال هنگام مشورت، شرطی است که نباید نادیده گرفته شود. ترس از عواقب تصمیمهای پیش رو، داشتن وابستگی در رسیدگی به امور شخصی، عدم اعتمادبهنفس، حساسیت و حتی وسواس در رسیدگی بهظاهر و تمیزی، نداشتن روحیهٔ ریسکپذیری و جسارت، حرف زدن دیکتهای و وسواس در انتخاب کلمات از دیگر ویژگیهای افراد لوس و مامانی است که آنها را ازلحاظ عاطفی و عقلی به مادرشان وابسته نشان میدهد و برچسب تیتیش مامانی را به آنها میزند. چنین افرادی که مادران سلطهجویی دارند، بعد از ازدواج نمیتوانند مرزی برای حضور مادرشان در زندگی داشته باشند و با بازگو کردن جزئیات ارتباط خود با همسرشان، زمینهٔ مداخله و کدورتهای زیادی را ایجاد میکنند. درواقع این افراد با دادن کنترل زندگیشان به دست مادر خود، هرلحظه باید منتظر باشند که با فشردن یک دکمه اشتباه، سقف زندگی، روی سرشان فروبریزد. داشتن چنین خصوصیت رفتاریای، طرف مقابل را در همان ابتدا به این نتیجه میرساند که در زندگی مشترک همیشه نقش دوم است، خواستههای مادر همسرش است که در اولویت قرار میگیرد و کسی برای او و خواستههایش تره هم خرد نمیکند؟
معصومیت فراموششده!
واقعیت این است که سادگی و وقار برخلاف تصور افرادی که خود را برای جذابیت و بیشتر دیده شدن به تیغ جراحی میسپارند، محبوبیتی بیشتری ایجاد میکند. افرادی که تلاش میکنند تا با انواع عملهای زیبایی و پوششهای نامتعارف به چشم بیایند، شانس چندانی برای پیدا کردن همسر موردنظرشان ندارند. در کنار این ظاهر و پوششهای عجیب، رفتارهایی که وقار و متانت فرد را کمرنگ میکنند و بهقولمعروف او را فردی سبک نشان میدهند، عامل دیگری است که باعث میشود حس احترام به چنین شخصی در افراد ایجاد نشود و نتوانند برای زندگی آینده به کسی که خودآگاهی کاملی از خود ندارد و کرامت انسانی خود را بهراحتی فراموش کرده است، تکیه کنند؛ زیرا ازنظر آنها چنین شخصی ابایی از انجام هر رفتار نامناسب فردی و اجتماعی ندارد و در مسیر ناهمواری قدم میگذارد. چنانکه امام هادی (علیهالسلام) در مورد این افراد میفرمایند: «کسی که خودش را بیمقدار میداند، از شر او ایمن مباش».*
یلههای بیخیال!
عدم تعهد، نداشتن استقلال و خودکفایی، رها و آزاد بودن از تمام قیدوبندهایی که مسئولیت فردی و اجتماعی نامیده میشوند، عاملی است که سن افراد مجرد را افزایش میدهد. چنین افرادی که در خانوادههای بیشازحد حمایتگر یا بالعکس بیمسئولیت بزرگ شدهاند، خود را ملزم به داشتن هیچگونه تعهدی در قبال خانواده، دوستان و اطرافیان نمیدانند و از پذیرفتن مسئولیتهای مختلف کوچک و بزرگ به بهانههای مختلف شانه خالی میکنند. این افراد نمیتوانند تکیهگاه مطمئنی برای زندگی مشترکی که بر اساس تعهد و مسئولیتپذیری شکل میگیرد، باشند. ازنظر دیگران چنین افرادی به بلوغ فکری و روانی نرسیدهاند و مهارت کافی برای مقابله با مشکلات ناگزیر زندگی مشترک را نیاموختهاند.
یک دل و صد یار!
داشتن ارتباطهای خارج از چهارچوب عرف و اخلاق، از عوامل مهم دیگری است که فرد مجرد را از بستن یک پیوند سالم ماندگار بازمیدارد. این روابط که با تغییرات فرهنگی و اجتماعی در جوامع کنونی بیشتر به چشم میخورند، فرد را در معرض آسیبهای بسیار روانی قرار میدهند و تمرکز او را از اندیشیدن به تشکیل یک زندگی متعارف و بهموقع از بین میبرند. تمایل به وقتگذرانیهای بیدغدغه، بیپروایی در ابراز روابط عاطفی به جنس مخالف و داشتن روابط خصوصی و حتی نامشروع از رفتارهایی است که بهعنوان یک عامل بازدارندهٔ مهم در ازدواج چنین افرادی مؤثر است. از سویی این روابط فرد را نسبت به ازدواج بیرغبت میکند و از سویی پاکدامنی او از جانب فرد مقابل مورد سؤال قرار میگیرد و ترس از خیانت و ادامه دادن چنین ارتباطهایی حتی بعد از ازدواج را در او ایجاد میکند.
این عوامل تنها بخشی از رفتارهای بازدارنده برای تشکیل یک زندگی مشترک است؛ شما چه رفتارهای دیگری را از این افراد سراغ دارید؟
*تحف العقول، ص ۴۸۳
منبع: ماهنامه خانه خوبان