برای پاسخ به این سؤال، باید دید که «قبل» در این پرسش، به چه معناست؛ ظاهراً باید «قبل زمانی» باشد؛ زیرا اگر چه تقدموتأخر در فلسفه، اقسام مختلفی دارند، اما احتمالاً منظور پرسشکننده، قبل زمانی است که در این صورت، معنای سؤال این است که خداوند تعالی در زمانی که جهان را خلق نکرده بود، به چه کاری مشغول بوده است؟
این سؤال خود دچار تناقض و اشکال است؛ زیرا زمان عبارت از کمیتی است که بهواسطه حرکت بر جسم، عارض میشود و به همین علت، فقط برای اشیای متحرک و جسمانی به کار میرود.
با این تحلیل، روشن میشود که زمان، بهگونهای، وابسته به حرکت و جسم است و اگر جسم و حرکت نباشد، زمان معنا ندارد.1 نتیجه این مسئله آن است که در عالم مجردات، زمان نیست و زمان، مخصوص جهان مادی است. بنابراین، ابتدا جهان مادی خلق شد؛ سپس از حرکت ماده، زمان انتزاع میشود و با این بیان، روشن میشود که اصل پرسش، اشتباه است؛ زیرا در ساحت قدس الهی، اصلاً زمان و حرکت و تغییر و تحول، معنا ندارد؛ تا قبل و بعدی تصور شود، برای ما که در جهان گذران زندگی میکنیم و زندگی مادی ما تقدم و تأخر زمانی حاکم است، این مفاهیم، معنا دارد.
پس گزاره «قبل از آفرینش جهان»، به معنای زمانی آن صحیح نیست؛ اما میتوان گفت که خداوند در مرتبه - نه زمان - پیش از آفرینش ماده و جهان مادی، مجرّدات را آفریده است؛ سپس نوبت به جهان ماده رسیده است؛ زیرا خداوند متعال، فیاض مطلق است و فیض او، دائمی است و هرگز قطع نمیشود؛ بنابراین، در هیچ وضعیتی نبوده که خلقی و فیضی در کار نباشد.
قرآن مجید میفرماید: «یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ؛2 هر آن که در آسمانها و زمین است، از او تقاضا دارد و او در هر روز، در کاری نو مشغول است». این آیه از دو بخش زیر تشکیل شده است:
1. تمام موجودات به او نیاز دارند؛ یعنی تمام موجودات در هستی و شئون ذاتی و غیرذاتی خود، به او محتاجند و به زبان فلسفی، تمام موجودات، حادث ذاتیاند و در پیدایش و بقای خود، به علت خود یعنی ذات بینیاز حق، نیاز دارند.
2. ذیل آیه آمده است: «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ؛3 هر روز خدا در کار جدیدی است». اگر منظور از «یوم» زمان باشد، تفسیر آیه این است که خداوند تعالی، هر زمانی، در آفرینش جدیدی است و هر زمانی، طرحی نو در میاندازد.4
به نظر میرسد که منظور از یوم، امری بالاتر از زمان است که به علت ضیق تعبیر، از آن به «یوم» تعبیر شده است؛ زیرا هر حادثهای، اگر زمانی باشد، دو چهره دارد؛ زمانی و زمانهای؛ آن چه مربوط به زمان است، جزء تاریخ است و آنچه مربوط به زمانه است، در تاریخ و زمان نمیگنجد و چون ثابت است، فراتر از زمان و مکان میباشد؛ چنانکه واقعه عاشورا، یک بعد زمانی دارد و یک بعد زمانهای و ملکوتی که فراتر از زمان و مکان است.5
با این تفسیر، احتمال دارد که منظور از یوم، زمانه باشد؛ زیرا یک پدیده مادی، در عین حالی که در زمان و مکان واقع شده، چهره ملکوتیاش فراتر از زمان است و در زمان و مکان نمیگنجد و بالاتر از آن، موجود مجرد و آن هم مجرد مطلق است که هیچ جهت امکان و نقصی در او نیست و هیچ چهره زمانی ندارد و در ظرف زمان نمیگنجد. او با هر زمانی است؛ اما در زمان و زمانمند، نیست و با هر مکانی هست؛ اما در مکان نمیگنجد و مکانمند نیست.6 بنابراین، معنای آیه این است که خداوند متعال، در هر زمانهای، در کاری جدید است و امری جدید میآفریند که هرگز نبوده است و کارهای او، تکراری نیستند؛ بلکه ابتکاری و بدون الگو میباشند.
پینوشت:
1. علامه طباطبایی، بدایه الحکمه، ص 138 و 139.
2. الرحمن، آیه 29.
3. همان.
4. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 23، ص 134 و 135.
5. جوادی آملی، عرفان و حماسه، ص 46 – 49.
6. علامه طباطبایی، المیزان، ج 19، ص 611.
.
.
.
منبع: مجله پرسمان