آیتالله جوادی آملی
آیا حدیث شریف علوی که در آن آمده است: «عقول النساء فی جمالهنّ و جمال الرّجال فی عقولهم؛ عقل زن در جمال او و جمال مرد در عقل او خلاصه میشود» وسیلهای برای سرزنش زن و برتری مرد نیست؟
برای پاسخ به این سؤال، لازم است به این نکته توجّه کنید که زیور جان آدمی، به ایمان است؛ نه چیز دیگر؛ چنانکه خدای سبحان فرمود: «حَبَّبَ اِلَیکمُ الْایمانَ و زَینَهُ فی قُلُوبِکمْ 1؛ خدا، ایمان را برای شما دوستداشتنی گردانید و آن را در دلهای شما زینت داد» و چون روح انسان، مجرد است و نه مادّی و ایمان نیز امری معنوی است، این امر معنوی یعنی ایمان، مایهٔ جمال و زیبایی آن امر مجرد، یعنی جان انسانی شده است و ازآنجاکه خصوصیت ذکورت و انوثت در حقیقت انسان (که همان جان اوست) و ایمان و مانند آن تأثیری ندارد، یعنی حقیقت انسان و ایمان و امثال آن، نه مؤنث است؛ نه مذکر؛ بلکه امری مجرد است که در زن و مرد، یکسان میباشد؛ بنابراین، از حدیث شریف علوی که فرمود: «عقول...»، میتوان معنای دستوری فهمید؛ نه معنای وصفی؛ یعنی منظور آن نباشد که حدیث شریف در توصیف دو صنف از انسان باشد که عقل زن در جمال او خلاصه شود و جنبهٔ سرزنش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبیه شود و عنوان ستایش بگیرد؛ بلکه ممکن است معنای آن دستور یا وصف سازنده باشد و بهبیاندیگر، زن، موظف است و یا میتواند عقل و اندیشهٔ انسانی خویش را در ظرافت عاطفه و زیبایی گفتار و رفتار و کیفیت محاوره و نحوهٔ برخورد و نظایر آن ارائه دهد؛ چنانکه مرد موظف است و میتواند هنر خود را در اندیشهٔ انسانی و تفکر عقلانی خویش متجلی سازد.
زن تحصیلکرده و آگاه به معارف ایثار و شهادت، توان آن را دارد که در نقش مادری مهربان، فرزندش را تشویق به جهاد کند و در بدرقهٔ او هنگام عزیمت به جبهه، عقل ظریف 2 خود را در جامهٔ هنر ظریف، ارائه دهد یا هنگام استقبال فرزندش که از جبهه و میدان رزم که پیروزمندانه برگشته است، اندیشهٔ وزین عقلی خود را در لباس زیبای شوق و نظایر آن، نشان دهد. هرگز این ظرایف هنری که تَمَثُّل عینی ظرایف عقلی است، برای مردان هنرمند، میسّر نخواهد بود. خلاصه آنکه زن باید حکمت را در ظرایف هنر ارائه دهد و مرد بالعکس، باید ظرایف هنر را در ظرایف حکمت، جلوهگر کند؛ یعنی جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او متجلّی شده است و این توزیع کار، نه نکوهشی برای زن است و نه ستایشی است برای مرد؛ بلکه رهنمود و دستور عملی هر یک از آنهاست؛ تا هر کس به کار خاص خویش، مأمور باشد و در صورت امتثال دستور مخصوص خود، درخور ستایش گردد و در صورت تمرّد از آن، مستحق نکوهش شود. پس تفاوت زن و مرد در نحوهٔ ارائهٔ اندیشههای درست، ظهور مینماید وگرنه، زن نیز چون مرد، شایستگی فراگیری علوم و معارف را داشته و مستحق تقدیر است.
مطلب دیگری که باید به آن توجّه داشت، این است که دو گونه عقل داریم؛ عقل نظری و عقل عملی. انسان با عقل نظری، میفهمد و با عقل عملی، کار انجام میدهد. یقین، جزم، ظن و گمان، وهم، خیال و مانند آن، جزو شئون عقل نظری است؛ امّا نیت، عزم، اخلاص و اراده، محبت، تولی، تبرّی، تقوا، عدل و مانند آن، جزو عقل عملی است 3 و همین عقل عملی هم معیار فضیلت در انسان است. عقل نظری، معیار اعلمیت انسان و عقل عملی، معیار کرامت و افضلیت انسان است (اِنَّ اَکرَمَکمْ عِنْدَ الله اَتْقیکمْ)4 و اینکه در روایت آمده است که «عقول النساء فی جمالهن و...»5 اشاره به عقل نظری است؛ نه عقل عملی؛ یعنی اگر بین مرد و زن تفاوتی ازنظر عقلی باشد، در مورد عقل نظری یا ابزاری است؛ نه عقل عملی.
عقل نظری، عقلی است که انسان با او بتواند علوم حوزوی و دانشگاهی را فراهم کند؛ تا چرخ دنیا بچرخد و این هم معیار فضیلت انسان (مردها) نیست؛ بلکه معیار فضیلت انسان، عقلی عملی است که در تعریف آن آمده است: «عُبِدُ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان»6.
انسان بهوسیله آن، خدا را عبادت میکند و بهشت را کسب مینماید و به مقام قرب، میرسد و این عقل هم در مرد و زن، تفاوتی ندارد؛ بنابراین، اگر کسی خواست بین زن و مرد داوری کند، نباید عقل به معنای علم مصطلح را معیار قرار دهد (یعنی عقل نظری را) بلکه باید عقل عملی را که وسیلهٔ قرب انسان و معیار فضیلت است، معیار قرار دهد و در این صورت است که جمال مرد و زن هر دو در عقلی است که «عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان» و در این صورت، هم «جمال الرجال فی عقولهم» و هم «جمال النساء فی عقولهنّ» میباشد.7
گاهی گفته میشود که عقل مرد بیش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نیز مؤید این مطلب میباشد؛ آیا چنین گفتهای صحیح است؟
این موضوع را مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان آورده و مشخص فرمودهاند که آن عقلی که در مرد بیش از زن است، یک فضیلت زائده است؛ نه معیار فضل و تا حدی نیز در پاسخ به سؤال اول مطرح گردید.
توضیح مطلب اینکه عدهای گفتهاند: عقل در اسلام، معیار کمال انسانی است؛ یعنی هر کس که عاقلتر است، به کمال انسانی، نزدیکتر و نزد خدا، مقربتر است و هر که از عقل دورتر است، از کمال انسانی، کمبهرهتر و از مقام قرب الهی، محرومتر است، بنابراین، چون عقل در مرد، بیش از زن است، پس مردها بیش از زنها به خدا نزدیکتر هستند؛ درصورتیکه این استدلال، تمام نیست؛ بلکه مغالطهای است که براثر اشتراک لفظ، رُخ میدهد؛ چون عقل بهصورت اشتراک لفظی بر معانی گوناگون اطلاق میشود؛ لذا باید اولاً، روشن شود کدام عقل، معیار کمال انسانی و قرب الهی است و ثانیاً در کدام عقل، زن و مرد با یکدیگر اختلاف و تفاوت دارند؟
منشأ مغالطه، آن است که گرچه گفته میشود که زن و مرد در عقل تفاوت دارند و عقل، معیار قرب الی الله است و هر که عقلش بیشتر باشد، به خدا نزدیکتر است، امّا عقلی که در مقدمهٔ دوم ذکر میشود، غیر از عقلی است که در مقدمهٔ اولی آمده است؛ بهعبارتدیگر، عقلی که در آن، زن و مرد اختلاف و تفاوت دارند، غیر از عقلی است که مایهٔ تقرب الی الله است.
اگر دو معنای عقل از هم جدا بشود و دو مقدمه را با حفظ یک حد وسط، کنار هم ذکر کنیم، میبینیم که هرگز نمیتوان قیاسی ترتیب داد؛ تا از آن، فضیلت مرد بر زن، استنتاج شود؛ زیرا عقلی که در زن و مرد متفاوت است، عقل نظری است که در نحوهٔ مدیریت، در مسائل سیاسی، اقتصادی، علمی، تجربی، ریاضی و مانند آن دخیل است و برفرض هم که ثابت بشود، در اینگونه از علوم و مسائل اجرایی، عقل مرد بیش از عقل زن است - که اثبات این مطلب نیز کار آسانی نیست - ولی این سؤال وجود خواهد داشت: آیا آن عقلی که مایهٔ تقرب الی الله است، همین عقلی است که بین زن و مرد، مورد تمایز میباشد؟ آیا میتوان گفت هر کس مسائل فیزیک، ریاضی، طب، طبیعی و مانند آن را بهتر بفهمد، به خدا نزدیکتر است؟ آیا این عقل، مایهٔ تقرب است یا عقلی که «عبد به الرّحمان و اکتسب به الجنان»8 میباشد، مایه تقرب است؟
چهبسا ممکن است مردی در علوم اجرایی بهتر از زن بفهمد، امّا توان عقال کردن غرایز خویش را نداشته باشد. همه مذهبهای باطلی که در برابر انبیا صف بستند، بهوسیلهٔ مردها جعل شد. اکثر متنبّیها 9 که در برابر انبیا به مبارزهٔ مذهبی برخاستند، مرد بودند. قرآن کریم در مورد کسانی که نظیر فرعون، مذهبهای جعلی آوردند، میفرماید: «یقْدُمُ قَوْمَهُ یومَ الْقِیامَهٔ»10؛ آنان که پیشاپیش دیگران به جهنّم رفته و میروند، آیا مردند یا زن؟
بنابراین، اگر کسی در مسائل علمی یا سیاسی و اجرایی، فکر برتر داشت، این، نشانهٔ تقرب الی الله نیست؛ بلکه یک فضیلت زائد است؛ زیرا: «ذاک عِلْمٌ لایضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ 11؛ علمی است که ندانستنش زیان نمیرساند».
اگر کسی ادّعا کند که عقل مرد در جنبه «یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان»، قویتر از زن است، هر گز اثبات آن مقدور نیست؛ چراکه نه تجربه، آن را نشان میدهد و نه برهان، آن را تأیید میکند.
مضافاً اینکه همهٔ کمالات، به اندیشههای نظری، وابسته نیست؛ زیرا گاهی انسان، خوب میفهمد؛ امّا فهمش همراه با خشونت است. اگر انسان دو صنف است؛ بخشی محکم کارند به نام مرد و بعضی ظریف کارند به نام زن، اسمای الهی هم دو صنف است و کمالات نیز از دو راه، نصیب انسان میشود؛ بعضی از کمالات، بر اساس جنگ و قوام و قیام و مبارزه و ستمستیزی و مظهر قهر و جلال حق بودن است و بعضی مظهر مهر و رأفت و عاطفه و محبت و جمال و لطف حق بودن است و اگر یکی از این دو صنف در خشونت و اندیشه، قویترند، دلیلی بر آن نیست که در بخشهای مهر، عاطفه، لطف، رأفت، صفا، صمیمیت و رقّت نیز قویتر باشند.
ذات اقدس اله، عالم را بر محور محبت اداره میکند و بسیاری از آیات قرآن، درس محبت میدهد و راه محبت را زن، بهتر از مرد درک میکند؛ اگرچه راه قهر را ممکن است مرد بهتر از زن درک کند.
آیا این گفته حضرت علی (علیهالسلام)، در بیان وهن عقول زنان است که فرمودند: «ایاک و مشورهٔ النساء فانَّ رأیهنّ الی اَفنٍ و عزمهنّ الی وهن»12 بپرهیز از مشورت با زنان که رأی آنان، ناقص و تصمیم آنان، سست است و آیا چنین مسئلهای، شامل حال تمام زنان - اعم از تحصیلکرده و تحصیلنکرده - است؟
چنین تعبیرهایی به لحاظ غلبهٔ خارجی موضوع در زمان بیان آن است؛ یعنی در آن زمان، این صنف گرانقدر (یعنی زنان) از تعلیم و تربیت صحیح، محروم بودهاند؛ درصورتیکه اگر شرایط درست برای فراگیری آنها در صحنهٔ تعلیم و تربیت فراهم شود، اگر غلبه برعکس نشود، لااقل غلبه با مردان نخواهد بود؛ تا منشأ نکوهش گردد؛ یعنی اگر زنان در پرتو تعلیم صحیح و تربیت وزین، پرورش یابند و چون مردان بیندیشند و چون رجال تعقل و تدبر داشته باشند، تمایزی ازاینجهت با مردها ندارند و اگر گاهی تفاوت یافت شد، همانند تفاوتی است که در این مورد بین خود مردها نیز مشهود است؛ مثلاً اگر زنان مستعد به حوزهها و دانشگاههای علمی راه یابند و همانند مردان به فراگیری علوم بپردازند و در دروس مشترک، آگاهی کامل یابند، دیگر نمیتوان گفت روایاتی که در نکوهش زنان آمده و احادیثی که در پرهیز از مشورت با آنها وارد شده و ادلهای که در نارسایی عقول آنان رسیده، اطلاق دارد و هیچگونه استثنایی نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد؛ بلکه قطعاً اینگونه زنان، مستثنا خواهند بود و در این زمینه، تمایزی با مردها ندارند.
پینوشت:
حجرات، آیهٔ 24.
لطیف، خوش و پسندیده.
این برداشت و تفسیر از «عقل عملی» نظر خاص برخی از اندیشمندان ازجمله حضرت آیهٔ الله جوادی آملی میباشد (ر.ک: فطرت در قرآن از سلسله کتابهای تفسیر موضوعی قرآن، ص 30-29). برخی از صاحبنظران دیگر ازجمله حضرت آیهٔ الله مطهری و مصباح یزدی و بلکه مشهور فلاسفه، نظیر فارابی و ابنسینا، بر این باورند که عقل در انسان، قوهٔ واحدی است که همان قوهٔ مدرکه است؛ اما به لحاظ متعلق ادراک، به دو قسم عقل نظری و عقل عملی تقسیم میشود و آن شأن از قوهٔ ادراک بشر که به «هست ما و نیست ما» تعلق میگیرد و راجع به واقعیات هستی نظر میدهد، «عقل نظری» نامیده میشود؛ اما آن شأن از عقل که به «بایدها و نبایدها» تعلق میگیرد و در موضوع رفتار عملی انسان، یعنی حوزهٔ ارزشها نظر میدهد، عقل عملی نامیده میشود (ر.ک: مصباح یزدی، فلسفه اخلاق؛ مطهری، ده گفتار ص 46).
حجرات، آیهٔ 13.
مجلسی، بحارالانوار ج 103، ص 224.
کلینی، اصول کافی، ج 1، باب 1، 11.
پاسخ این سؤال از کتاب زن در آیینه جلال و جمال، تألیف حضرت آیتالله جوادی آملی گزینش شده است.
اصول کافی، ج 1، باب 1، 11.
مدعیان دروغین نبوت.
هود، آیهٔ 98.
اصول کافی، ج 1، باب 3، 32.
نهجالبلاغه، نامهٔ 31.
منبع: مجله پرسمان