برای آنان که نمیخواهند سکوت کنند
مردم از انزوا و گوشهگیری و رها شدن توسط جامعه، بهشدت هراس دارن؛ پس سعی میکنن نظرهای خودشون رو شبیه بقیه کنن تا با دادن نظرهای خاصی که در راستای نگاه و فکر باقی مردم نیست، به انزوا کشیده نشن. این خلاصه تعریف مارپیچ سکوت بود.
سه عامل هستن که باعث میشن این اتفاق بیفته.
سه دلیل سکوت آدمها در برابر حق
۱. تکرار: مثلاً وقتی صدها بار اسم ایران کنار اسم داعش میاد، مردم دنیا فکر میکنن ایرانیها داعشی هستن و اگر هم نظری خلاف این داشته باشن و حتی به ایران سفر کرده باشن و مخالف این قضیه باشن، از ترس باقی مردم، نظرشون رو مطرح نمیکنن و نظرشون کمکم توی مارپیچ سکوت قرار میگیره.
۲. ترس از تنهایی: مردم به خاطر ترس از انزوا، نظرهای خودشون رو شبیه دیگران میکنن و همیشه این رو تکرار میکنن که «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!»
۳. ترس مردم از شنیدن نظر مخالف: انسان بهشدت وابسته به اطراف و محیط اطرافشه. کمکم صاحب همون فکرها و اطلاعاتی میشه که معمولاً توی محیط و جامعه میشنوه و از اونجایی که نظرهایی رو که میشنوه، نظر غالب میدونه، اصلاً خبر از نظرهایی که نمیشنوه نداره؛ بنابراین آگه نظری هم داشته باشه، قدرت ابرازش رو نداره؛ چون نظرش خلاف نظر جامعه میشه و بیشتر مردم دوست دارن با موافقهاشون صحبت کنن تا مخالفهاشون.
چطوری گرفتار مارپیچ سکوت نشم؟
خب، چرا اینها رو گفتم؟
انقلاب اسلامی از اونجایی اینهمه ارزش داشت که بعد از ۲۵۰۰ سال در ایران و حتی دنیا، از مارپیچ سکوت فرار کرد و گفت قرار نیست یه طرف شرق و قدرت شرق باشه و یه طرف غرب و قدرت غرب، بلکه من هم قدرتی هستم. دنیا تقسیم شده بود به ظالم و مظلوم. ملت ایران گفت ما نه ظالمیم و نه مظلوم. این صدای انقلاب بود و ازاینجهت که تونست از این مارپیچ هولناک فرار کنه، انقلاب بزرگی بود.
انقلاب که شد، رسانهها و غولهای رسانهای با جنگ و تحریم و نفوذ و القای ناکارآمدی دین، دقیقاً همون سناریو رو برای به مارپیچ سکوت بردن انقلاب توی دنیا انجام دادن تا جایی که الآن خیلیها در داخل کشور از اینکه چرا انقلاب کردیم، صحبت میکنن و پشیمونن از اینکه انقلاب شد. این همون مارپیچ سکوته. عمل مردم توی این مارپیچ، نظرهای حقیقی و آرمانی خودشون، مثل «نه به ظلم» و «نه به سلطهپذیری» و «درود بر قدرت و استقلال» رو فراموش میکنن و همرنگ نواهای رسانهای میشن و میگن: «اصلاً چرا انقلاب کردیم؟»
الآن که چهل سال از انقلاب اسلامی میگذره، با کشوری مواجهیم که دو سال تجزیهطلبها خواستن کشور رو تکهتکه کنن و هشت سال جنگ مستقیم باهاش داشتن و چهل سال تحریمهای عجیبوغریب و ظالمانه و صدها فیلم میلیون دلاری علیه ایران ساختن و اینهمه خبرگزاری و خبرنگار خریدن تا بتونن با اصل دوم مارپیچ سکوت، مردم رو با نوای «باید با دنیا باشیم»، «باید با دنیا تعامل کنیم»، دوباره وارد مارپیچ سکوت کنن.
راستی انقلاب صدای کدوم آرمان بود و این ناکارآمدیهای داخلی صدای کدوم فکر و اندیشه است؟ آیا صدای «ما میتوانیم» و «ما نمیتوانیم» از یک حلقومه؟ هر وقت دیدین خودتون توی خلوت خودتون دست از این شعارها کشیدین، بدونین وارد مارپیچ سکوت شدین و حتی دیگه یادتون رفته چه نظری دارین.
منبع: فصلنامه نورالهدی