علیاکبر مظاهری
یک عقیده در میان مردمان جامعهٔ ما رواج دارد که میگوید:
طبیعی و حتمی است که زن و شوهر باهم دعوا کنند. ممکن نیست که رنجشی از هم نداشته باشند و در زندگی مشترکشان هیچ دلخوریای ایجاد نشود، این سخن عوام فرهنگ ضعیف و نیم عاقل است.
اما عاقلتران میگویند:
ایجاد دعوا و اختلاف در زندگی همسران، طبیعی است، بلکه حتمی است، اما مهم آن است که مهارت مدیریت دعوا را داشته باشند و صلح کنند.
یعنی فرض را بر این میگذارند که نمیشود همسران دعوا و قهر نداشته باشند، اما باید آن را زود جمع کنند، فیصله دهند و زندگی را به روال عادی برگردانند.
نظر درست
نظر صحیح آن است که این عقیده و اندیشه، از بیخ و بن، باطل است. میشود، بلکه میشاید و بلکه میباید که هیچ آشوبی میان همسران برپا نشود، هیچ دعوایی نکنند، هیچ رنجشی ایجاد نکنند. هیچ زمان و در هیچ موقعیتی.
شکستن جام عشق
هر بار که میان همسران دعوا درست میشود، یک مقدار از محبتشان کاسته میشود و با آشتی کردن، آن مقدار محبت که رفته، همهاش بازنمیگردد. با هر بار دعوا، یک ترک به جام عشق زن و شوهر میخورد. آشتی پس از جفا و بدزبانی، آن ترک را به کلیترمیم نمیکند.
بزرگترها دیدهاند و جوانترها شنیدهاند که در زمان قدیم، شغلی بود به نام «بست زنی». اگر ظرفی بلوری یا شیشهای یا چینی یا کوزهای میشکست، آن را نزد «اوستا بندزن» میبردند که آن را بازآفرینی کند. اوستا، موادی چسبنده را لابهلای قطعههای شکسته میمالید و آنها را بهوسیلهٔ فلزهایی باریک به هم وصل میکرد، مانند بخیه کردن تا مدتی دیگر از آن ظرف استفاده شود.
من تجربه کردهام؛ وقتی به ظرفها، قبل از شکستن، تلنگرمی زدیم، صدای زنگ میداد. میگفتیم صدای زندگی است، اما پس از بست زدن، تلنگر که میزیم، طنین حیات نداشت. میگفتیم صدای مرگ میدهد.
ای همسران!
ای همسران! بهویژه همسران جوان!
بگذارید جامهای عشقتان طنین دلنواز زندگی دهد.
نپسندید که با مجادله، عیبجویی، انتقاد، گلایه و دعوا، جام عشقتان ترک بخورد یا بشکند.
به «بست زدن»، دلخوش نکنید.
بگذارید جام بلور عشقتان زنده بماند و طنین حیات دهد.
«نه»های پنجگانه
در زندگی زنوشوهری و در روابط کلامی و رفتاری همسران، بایدها و نبایدهایی وجود دارد.
اکنون در موضوع «جنگ و صلح همسران» میگوییم:
همسران، برای سعادتمندی خود و آبادانی زندگیشان، باید پنج «نه» حتمی را همیشه مراعات کنند:
۱. «نه» به مجادله
هرگز باهم مجادله نکنید و در هیچ مسئلهای ستیزه گری نکنید.
۲. «نه» به استدلال
هرگز برای هم استدلال نکنید. برای اثبات درستی سخن و کردار خود و نادرستی گفتار و رفتار همسرتان، دلیل نیاورید.
جای دلیل آوردن برای اثبات نظر خود و نفی سخن دیگری، «مدرسه» است، نه «خانه».
در سخنی که برای روحانیان و خانوادههای ایشان داشتم، گفتم: جای استدلال علمی، مدرس زیر کتابخانهٔ مدرسهٔ فیضیه* است، نه ساخت خانه و خانواده.
۳. «نه» به عیبجویی و عیبگویی
هرگز نباید از همسر خود، عیبجویی و عیبگویی کرد. عیبیابی از همسر، عیبیابی او را سبب میشود؛ و عیب گفتن از همسر، عیبگویی او را در پی دارد؛ و آنگاه است که فضای خانواده که باید معطر به رایحهٔ عشق باشد، میدان رقابتی ناسالم و جنگی دائمی میشود. این رقابت، هرگز ثمرهای نیکو به بار نمیآورد.
۴. «نه» به انتقاد
هرگز، در هیچ حال، در هیچ زمان، در هیچ مکان، در هیچ کار، از همسرتان انتقاد نکنید.
انتقاد، انتقاد میآورد. هرگز فریب این سخن را نخوریم که «همسران، برای تکامل همسر خود، باید از او انتقاد کنند». هرگز! هرگز!
انتقاد، تلخی سخن و کدورت دل را در پی دارد. انتقاد، همسر را میرنجاند و حس انتقامگیری را در دل او برمیانگیزد و از روزگار همسران، دمار برمیآورد.
۵. «نه» به گلایه
گله کردن از همسر، همهاش رنجش زا است. همهاش زیان است. هیچ ثمرهٔ نیکویی ندارد.
هرگز مباد که همسران، از همسرشان، گله کنند؛ هیچ زمان، هیچ مکان، برای هیچ کار؛ چه در خلوت، چه در آشکار.
افسوس که برخی از همسران، نه! بسیاری از همسران، نه! همهٔ همسران الا بعضی از ایشان، با «مجادله»، زندگی را به میدان نبردی بیبرنده بدل میکنند.
با «استدلال»، زندگی عشقناک را به آوردگاه نکتهسنجیهای عالمانهٔ مدرسه و دانشگاه، بدل میکنند.
با «عیبجویی» و «عیبگویی»، فضای خوشرنگ زندگی زنوشوهری را به عرصه خشک آزمایشگاه، بدل میکنند.
با «انتقاد»، بذر کینه را در دل همسر میپاشند و زندگی باصفا را به میدان مسابقهٔ انتقامجویانه میکشانند.
با «گلهگزاری»، دلهای مهربان همدیگر را به نامهربانی و احساس رضایت را به احساس ملامت، بدل میکنند.
بیایید برای خوشبختی خود تلاش کنیم. شیرینبختیمان را به شوربختی، بدل نکنیم.
عشقمان را با نفرت، سودا نکنیم. ایمانمان را با دل خرابی، ویران نکنیم. آرامش کاشانهمان را به لجن آشوب نکشانیم. دلخوشی و شادابی فرزندانمان را ناخوش و افسرده نکنیم. شکفتگی جان خود و همسر و فرزندان را به پژمردگی نرسانیم.
بیایید برای سعادت خود، مجاهدت کنیم.
*محل درس معروفی است در مدرسهٔ فیضیهٔ قم که عالمان بزرگی در آن تدریس میکردهاند؛ مانند امام خمینی و شاگردان بزرگی در آن درس میآموختهاند، مانند شهید مطهری.
منبع: ماهنامه خانه خوبان