تربیت فرزند
  • 7287
  • 130 مرتبه
من از درس بدم میاد؟

من از درس بدم میاد؟

1400/07/24 10:30:03 ق.ظ

رفتارهای آسیب‌زای والدین در تحصیل فرزندان

 

 

همه پدر و مادرها، خواهان پیشرفت و موفقیت فرزندانشان هستند؛ اما گاهی حساسیت بیش‌ازاندازه در برابر کارها و رفتارهای فرزندان موجب بروز برخی واکنش‌های والدین می‌شود که انگیزش و پیشرفت فرزندان را خدشه‌دار می‌سازد. در ادامه به چند نمونه از این واکنش‌ها اشاره می‌کنیم:

 

۱. زبانمان را گاز بگیریم؟

برخی از پدر و مادرها، برچسب‌هایی چون خنگ، نفهم، بی‌شعور و کله‌پوک به فرزندان خود می‌زنند. این برچسب‌ها، افزون بر اینکه مشکلات تربیتی بسیاری را پدید می‌آورد، انگیزه تحصیلی فرزندان را کاهش می‌دهد؛ زیرا به احساس خودباوری و شایستگی‌شان آسیب می‌زند. وقتی والدین و دیگران پیوسته از این برچسب‌ها استفاده می‌کنند، فرزندان باور خواهند کرد که خنگ و بی‌استعدادند و درنتیجه، نمی‌توانند موفق شوند. هنگامی‌که این احساس در آنان به وجود آمد، انگیزه‌شان کاهش می‌یابد. قرآن کریم می‌فرماید: «یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند نخوانید».۱

 

۲. دود تنش‌های خانوادگی در چشم دانش‌آموز

فرزند زمانی برای تحصیل انگیزه خوبی دارد که ذهنش با مسائل دیگر درگیر نشود. یکی از مسائلی که به‌شدت ذهن فرزندان را درگیر می‌کند، تنش‌ها و مشاجره‌های درون خانواده است. تنش‌های خانوادگی از دو جهت بر انگیزه تحصیلی فرزندان اثر می‌گذارد؛ نخست ایجاد نگرانی و اضطراب درباره آینده خانواده است. زمانی که والدین برای مسائل گوناگون با هم درگیر می‌شوند، به‌ویژه اگر درگیری‌ها در حضور فرزندان باشد، فرزندان برای آینده خانواده نگران می‌شوند و افکاری درباره جدایی والدین و از دست دادن آن‌ها در ذهنشان شکل می‌گیرد. درنتیجه، دچار اضطراب می‌شوند و نگرانی یکی از عوامل ویرانگر انگیزه است.

دوم اینکه در یک خانواده پرتنش، بخش بزرگی از انرژی روانی والدین صرف مشکلات و مشاجرات خودشان می‌شود. درنتیجه، زمان و توان لازم برایشان باقی نمی‌ماند تا راهکارهایی را که در بخش پیش مطرح کردیم، رعایت کنند؛ بنابراین نمی‌توانند اقدامات مربوط به تحسین و تشویق را اجرا کنند؛ حس کنجکاوی فرزندان را برانگیزند؛ هدف جالب و روشنی برای فرزندان خود ترسیم کنند؛ نیازهایشان را برآورده سازند و در آنان احساس شایستگی پدید آورند. وقتی نتوانستند این کارها را به‌خوبی انجام دهند، انگیزه فرزندان کاهش می‌یابد.

بنابراین پدر و مادرهایی که به تعارض و اختلاف خانوادگی دچارند، باید بکوشند نخست خودشان مشکلشان را از بین ببرند وگرنه با مراجعه به مراکز روان‌درمانی به مشکلات خود رسیدگی و آن‌ها را حل کنند تا این مشکلات بیش‌ازپیش انگیزه و پیشرفت فرزندانشان را با مشکل روبه‌رو نکند.

 

۳. چرا درس نخوندی؟ چرا؟ چرا؟

روش معمول برخی از والدین در برابر خطاها و اشتباه‌های فرزندان، انتقاد و سرزنش است. کسانی که بیش‌ازحد انتقاد کنند، افرادی منفی نگرند. آنان ضعف‌ها و جنبه‌های منفی را بیش از دیگران درک می‌کنند و به بزرگ جلوه دادن مسائل منفی گرایش دارند؛ اما نه‌تنها در این کار توفیقی به دست نمی‌آورند بلکه فرزندانشان لجبازتر و نافرمان‌ترمی شوند. امیر مؤمنان علی پر می‌فرمایند: «زیاده‌روی در سرزنش، آتش لجاجت را شعله‌ور می‌سازد».۲

بنا بر پژوهشی علمی، فرزندانی که بسیار آماج انتقاد والدین بودند، اظهار داشتند اغلب از رفتارهایی مانند در آغوش گرفته شدن، بوسیده شدن و ستوده شدن محروم‌اند. والدینی که روش انتقادی و سرزنشی دارند، اغلب از توهین، تنبیه، فریاد، عیب‌جویی، ایرادگیری و طعنه استفاده می‌کنند و از اشتباه‌های فرزند خود به‌راحتی نمی‌گذرند.

انتقاد و سرزنش از سه جهت به انگیزه تحصیلی فرزندان لطمه می‌زند:

۱. فرزندانی که بسیار کانون انتقاد و سرزنش‌اند، مستعد اضطراب و ترس بی‌موردند، به خود دید منفی پیدا می‌کنند، احساس شایستگی و عزت‌نفسشان به‌شدت ضعیف می‌شود و فکر می‌کنند از عهده کاری برنمی‌آیند. درنتیجه، انگیزه آنان برای یادگیری ضعیف می‌شود؛ زیرا احساس می‌کنند که توان لازم را برای دستیابی به موفقیت‌های بزرگ ندارند.

۲. انتقاد و سرزنش، فرزندان را دل سرد و پژمرده می‌سازد و شادابی و نشاط را از آنان می‌گیرد. چنین فرزندانی، شور و اشتیاقی برای پیشرفت در خود احساس نمی‌کنند. ازاین‌رو کارها در نظرشان کسل‌کننده و ملال‌آور جلوه می‌کند و انگیزه و حوصله‌ای برای یادگیری در آنان باقی نمی‌ماند.

۳. یکی از راه‌های مؤثر برای جلوگیری از سرزنش و انتقاد، توجه شما به نقاط مثبت فرزندان است؛ زیرا انتقاد و سرزنش از منفی نگری به وجود می‌آید. توجه به ویژگی‌های مثبت در دو حیطه کلی کاربرد دارد: نخست این‌که شما از مجموع کارهای فرزندان، کارهای مثبت آن‌ها را نادیده نگیرید، بلکه آن‌ها را پررنگ‌تر کنید؛ دوم اینکه در هر کار، بعد منفی و مثبت یا نقص و پیشرفت وجود دارد. بکوشید برای بهبود انگیزه فرزندان، جنبه‌های مثبت هر کار را از یاد نبرید، بلکه بیشتر روی آن‌ها تأکید کنید؛ به‌ویژه اگر تاکنون از انتقاد و سرزنش استفاده می‌کرده‌اید، برای بهبود انگیزه و روحیهٔ فرزند، برجسته کردن نقاط مثبت ضروری است.

 

۴. تنبیه؛ آری یا نه؟

در نگاه بسیاری از خانواده‌ها، تربیت چیزی جز تنبیه نیست؛ بنابراین اگر بخواهند فرزند خود را به‌خوبی تربیت کنند، او را از انواع کارهای ریزودرشت بازمی‌دارند و اگر فرزند آن‌ها را انجام دهد، با انواع تنبیه بدنی و غیر بدنی روبه‌رو می‌شود. این روش تربیتی بی‌شک بر انگیزهٔ تحصیلی فرزندان اثر منفی برجای می‌گذارد. تنبیه از چند جهت موجب کاهش انگیزه فرزندان می‌شود:

۱. احساس حقارت و کاهش اعتمادبه‌نفس و خودباوری: همان‌گونه که پیش‌تر گذشت، یکی از ارکان انگیزه آن است که فرزند احساس کند می‌تواند موفق شود و شایستگی کار موردنظر را دارد. ولی تنبیه این خودباوری و احساس شایستگی را از فرزند سلب می‌کند. وقتی او تنبیه می‌شود رفته‌رفته این احساس در او شکل می‌گیرد که فرد شایسته‌ای نیست، وگرنه این‌قدر تنبیه نمی‌شد. این احساس بر خودباوری او در همه بخش‌ها اثر می‌گذارد و درنتیجه، انگیزه‌اش کاهش می‌یابد.

۲. کاهش حس کنجکاوی: فرزندان، اغلب، کارهای خوب را از بد تشخیص نمی‌دهند. به همین دلیل به کارهای گوناگون دست می‌زنند. حال اگر کودک به دلیل انجام بسیاری از این کارها تنبیه شود، دیگر جرئت نمی‌کند به کارهای کنجکاوانه و ابتکاری دست بزند؛ زیرا می‌ترسد آن‌ها نیز تنبیه وی را دربی داشته باشد. همین مسئله حس کنجکاوی او را به خاموشی و خمودی دچار می‌کند. بدین ترتیب، شوق یادگیری چیزهای تازه در او فروکش کرده، انگیزه‌اش دچار افت می‌شود.

۳. گوشه‌گیری و انزوا: فرزند زمانی برای یادگیری انگیزه قوی دارد که شاد، خرسند و پرجنب‌وجوش باشد؛ اما تنبیه این حالت را از او می‌گیرد؛ زیرا انزوا و گوشه‌گیری را به‌منزله راه فرار از تنبیه برمی‌گزیند. در حالت انزوا، دیگر کاری انجام نمی‌دهد تا در آن خطایی باشد و او به سبب آن تنبیه شود. درنتیجه، دل‌مرده، رنجور و پژمرده می‌شود. در چنین حالتی، طبیعی است که انگیزه‌ای برای موفقیت و پیشرفت در او باقی نماند.

 

۴. اضطراب و افسردگی: فرزندتان زمانی برای حرکت و پیشرفت انگیزه کافی خواهد داشت که ازنظر سلامت روان در وضعیت مناسبی باشد. فرزندی که غمگین و افسرده است، به انجام کارها میل چندانی ندارد و از آن‌ها لذت نمی‌برد. درنتیجه انگیزه‌ای برای تجربه‌های تازه در او شکل نمی‌گیرد. همچنین فرزندی که دچار دلهره و اضطراب است، نمی‌تواند با آرامش کامل کارهای خود را به انجام رساند. این مسئله احساس شکست و ناتوانی را در انجام کارها در پی دارد. این‌گونه احساسات، ضربه سختی به پیکر انگیزهٔ فرد وارد می‌سازد.

 

۵. به من توجه کنید؟

بسیار دیده شده است که پدر و مادر هردو شاغل‌اند و خسته و بی‌حال به خانه بازمی‌گردند و برای رسیدگی به تکالیف بچه‌ها بی‌حوصله‌اند. اگر فرزندشان درباره درس پرسشی کند، پاسخ می‌شنود: «فعلاً حال ندارم»؛ «نمی‌دانم»؛ «اگر من مشکلات درسی تو را حل کنم، پس معلم چه می‌کند؟!»، با سرانجام درنهایت بی‌حالی پاسخی سطحی به پرسش فرزند خود می‌دهند. این‌گونه برخوردها به‌زودی بر تحصیل فرزند اثر می‌گذارد. مدتی نمی‌گذرد که او با مشکل افت تحصیلی، نمره‌های پایین و بی‌انگیزگی روبه‌رو می‌شود.

 

۶. امان از اجبار

گاهی والدین به دلیل علاقه بسیار به موفقیت فرزندان، آنان را به درس خواندن مجبور می‌کنند، به‌ویژه والدین فرزندانی که دچار کمبود انگیزه‌اند، آنان را با اصرار، فشار و تحمیل به مدرسه می‌فرستند؛ آنان را به‌رغم میل قلبی‌شان وادار می‌کنند که تکالیفشان را به‌موقع و کامل انجام دهند؛ و مجبورشان می‌کنند که در برنامه‌های تقویتی یا جنبی شرکت کنند. این الزام‌ها و فشارها نه‌تنها موفقیت درازمدت فرزندان را تضمین نمی‌کند، انگیزه آنان را ازآنچه هست، ضعیف‌تر می‌سازد؛ زیرا اجباری خود، ضد انگیزه است. انگیزه از تمایل، رغبت و اشتیاق برمی‌خیزد، ولی اجبار زمانی به وجود می‌آید که رغبت و اشتیاق مرده باشد. اجبار و فشار ازآن‌جهت به انگیزه لطمه می‌زند که یکی از عوامل انگیزه، یعنی کنترل فردی را از بین می‌برد؛ زیرا انسان زمانی برای انجام کاری انگیزه دارد که احساس کند در انجام آن کنترل لازم را دارد؛ بنابراین والدین باید برای حفظ انگیزه فرزندان خود به آنان استقلال لازم را بدهند؛ به آنان اجازه دهند که برخی از راه‌های مربوط به مسائل تحصیلی را خودشان برگزینند. برای مثال، روش انجام تکلیف، زمان و مکان آن در اختیار فرزند باشد. رفتن یا نرفتن به کلاس‌های تقویتی، انتخاب کتاب‌های کمک‌درسی و انتخاب رشته تحصیلی به میل او یا دست‌کم با مشورت او انجام شود. همچنین گذراندن اوقات فراغت و انتخاب برنامه‌های لازم برای این اوقات با انتخاب یا مشارکت فرزند باشد.

یکی از مسائلی که اجبار و فشار را در پی دارد، خستگی تحصیلی است. اگر فرزند نیمی از روز را در مدرسه باشد و پدر و مادر برای نیمه دیگر برنامه‌ای کامل گذاشته باشند که فرزندان را به انجام آن وادار کنند، بی‌تردید فرزندان از درس خسته و در اقبالان بی‌انگیزه می‌شوند. در این زمینه لازم است بین سرگرمی و درس تعادل ایجاد شود تا دل سردی و بی‌حالی دامن گیر ایشان نشود.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱. حجرات، ۱۱.
۲. میزان الحکمة، ج9، ح18132.

 

منبع: ماهنامه خانه خوبان