آنچه یک دانشجو باید بداند
  • 7515
  • 132 مرتبه
به قلبم ماه بودن را القا می‌کنم

به قلبم ماه بودن را القا می‌کنم

05/22/1401

پسرک همراه مادرش سوار تاکسی شد. داشتند باهم حرف می‌زدند. مادر داشت برای پسر توضیح می‌داد که:

«این، نور خورشیده که وقتی به ماه می تابه، باعث میشه ما ماه رو روشن ببینیم».

 پسرک، لحظه‌ای مکث کرد و پرسید:

«چطوری میتابه که ماه رو روشن می کنه، اما آسمون رو روشن نمی کنه؟»

همین پرسش کافی بود که ذهنم را تا رسیدن به دانشگاه درگیر کند. ماه، خورشید، نور، زمین و ... کلمات توی ذهنم رژه می‌رفتند. از نجوم، چیزی نمی‌دانستم؛ اما اگر قرار بود پاسخ پسرک را بدهم، می‌گفتم: ماه، شرایط و قابلیت دریافت نور را دارد.

همه‌چیز برمی‌گردد به این «قابلیت». خورشید که همیشه و بر همه‌جا یکسان می‌تابد. باید «ماه»ی باشد تا نور را بگیرد و به بقیه هم بدهد. انگار که از اول صبح، عزمش را جزم می‌کند تا شایسته دریافت نور شود. اصلاً به کاری جز این فکر نمی‌کند. می‌داند یا باید هلال باشد، یا بدر کامل. از هلال آغاز می‌کند. هلال که باشد، می‌فهمد شرایطی داشته که نور کمتری را دریافت کرده. رفته‌رفته، خودش را قابل‌تر می‌کند تا به اوج بدریّت برسد.

«رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ» [1]

 پروردگار ما، همان مهربان خدای حکیمی است که برای هر موجودی بر اساس ظرفیتش، کمالی قرار داده و به سمت کمال هدایتش می‌کند. شاید برای همه ما، صحنه زندگی همین باشد. تلاشی از فرود هلالیت تا اوج بدریت. کمیم، کم نوریم، بی‌فروغیم، تاریکیم؛ اما اما می‌رویم تا قابل شویم. او که کارش تابیدن است. اگر نتابد که خورشید نیست. ما باید آینه وجودمان را در برابر نورش قرار دهیم، ذره‌ذره، کم‌کم ذهنم روی کلمه «بدر» می‌ماند. چه داستان‌ها پشت این کامل شدن‌هاست. چه مسیرها و راه‌هایی را باید گذراند.

«يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» [2]

 کلمه «بدر ماه» را که جست‌وجو می‌کنم، می‌آید: بدر كامل ماه، بعد از ماه نو اتفاق می‌افتد.

 با جست‌وجوی کلمه «ماه نو» می را به این تعریف: وقتی ماه در جهت تابش نور خورشید قرار می‌گیرد، دیده نمی‌شود؛ چون در تابش شدید نور خورشید محو می‌شود و بدر، مرحله پس‌ازاین محو شدن است.

صدای ضربان قلبم را می‌شنوم. آن ماهی که پس از محو شدن، پرنور می‌شود، مرا به وجد می‌آورد.

دوباره توی ذهنم مرور می‌کنم: ماه بی‌نور، در مقابله با آفتاب محو می‌شود و بعد نور می‌گیرد؛ آن‌قدر که رفته‌رفته می‌شود بدر کامل.

 به قلبم ماه بودن را القا می‌کنم! ماه باش! در طلب نور.

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» [3]

طوری ساخته‌شده‌ای که ظرفیتش را داری. بچرخ به سمت نور. خودت را از مانع‌ها و حائل‌ها جدا کن. بگذار نور همیشه تابنده‌اش، نورانی‌ات کند. آن‌قدر تلاش کن تا شبیه ماه نو، با محو شدن در نور، نو و بزرگ و قابل شوی. پر شو از نورش. حتی قابلیت بدر شدن هم داری. خدا را چه دیدی؟ شاید با نورت، تاریکی‌ای را روشن کردی. اگر قرار بود جواب پسرک را من بدهم، مشتاقش می‌کردم به ماه شدن ... .


پی‌نوشت‌ها:

۱. پروردگار ما کسی است که خلقت هر چیزی را به آن داد و سپس آن را هدایت کرد. طه، ۵۰
۰۲ای انسان بی‌تردید تو به‌سوی پروردگارت با تلاشی سخت رهسپاری؛ پس او را دیدار خواهی کرد. انشقاق، ۶
٣. نور، ۳۵

 

منبع: ماهنامه خانه خوبان