اخلاق عملی

  • 6227
  • 135 مرتبه
توشهٔ سفر

توشهٔ سفر

1400/05/14 09:41:08 ق.ظ

استاد حسین انصاریان

 

شخصی می‌خواست از شهر خودشان به مسافرت برود؛ کار خیلی زیبایی را در نظر گرفت که این بود: عارف آگاه و دل‌بیداری در شهرشان بود، با خودش گفت که پیش این عارف آگاه بروم و بگویم من می‌خواهم به مسافرت بروم، مرا نصیحتی کن و توشهٔ راهی به من بده تا از شهر خودمان تا شهر دیگر دست‌خالی نروم. چقدر زیبا فکر کرد و چه تصمیم عالی‌ای گرفت! چقدر خوب است که ماهم هر کاری می‌خواهیم بکنیم، به اهلش مراجعه کنیم که ما را راهنمایی کنند، حداقل از اشتباه محفوظ بمانیم و یک حرکت قلبی و روحی به ما داده شود.

خدمت آن مرد بزرگ آمد و گفت: من می‌خواهم به مسافرت بروم، مرا نصیحت می‌کنید و توشهٔ راهی به من می‌دهید؟ مرد عارف گفت: بله من به تو توشه راه می‌دهم؛


۱. اگر در این سفر یار و مددکار و حلال مشکلات می‌خواهی، خدا تو را بس است.


۲. اگر رفیق و همراه می‌خواهی، کرام‌الکاتبین برایت بس است.


۳. اگر عبرت، موعظه و پند می‌خواهی، دنیا برای تو بس است.


۴. اگر در این سفر مونس می‌خواهی که با او انس بگیری و دل‌تنگ، بسته و غصه‌دار نشوی، قرآن برای تو بس است.

 

۵. اگر کار می‌خواهی، عبادت و خدمت به بندگان خدا در این سفر برای تو بس است.


۶. اگر موعظه می‌خواهی، مرگ مردم که هر روز، هر شب، هر ساعت، هر دقیقه و هر هفته اتفاق می‌افتد، برایت بس است.


۷. اگر این‌هایی که برای تو گفتم، بس نباشد و آن‌ها را به کار نگیری، دوزخ برایت بس است.

منبع: ماهنامه خانه خوبان