زیارتی از جنس ظرف و غذا
آیتالله روحالله خمینی (رحمهالله)
میگفت: «با یک آغوش زیارت، از حرم برگشتم. در مسیر مسافرخانه با خود میگفتم: من که بعد از مدتها دوری از مشهد، با این زیارت چنین سرمست شدم، ببینم سید، دوست همسفرم چه اشتیاقی از سر و رویش میبارد! لابد تازه گرم زیارت شده! با همین خیالات، نعلین جفت شده جلوی اتاق مسافرخانه که بیشباهت به کفشهای آقا سید روحالله خمینی نبود، رشتهٔ فکرم را از هم گسست. در را که گشودم، با سفرهای پهن و صدایی از برخورد استکانها مواجه شدم. بله! آقا روحالله بود:
- سلام سید
- سلام. زیارت قبول.
- قبول حق. عجب بویی، چه سلیقهای! ببینم سید! مگر تو زیارت نرفتی؟!
- چرا، ولی خیلی زود آمدم!
- چرا زود؟!
- آمدم تا برای دوستان، ناهار و چایی آماده کنم؛ چطور مگر؟!
- آخر وقتی قم بودیم، برای آمدن به مشهد، سر از پا نمیشناختی ولی حالا.... مگر چه میشد بااینهمه اشتیاقی که داشتی، سیر زیارت میکردی؟ بعد میآمدیم همه باهم یکچیزی درست میکردیم.
- دوست عزیز! من ثواب و فضیلت کمک به زوار امام رضا (علیهالسلام) را کمتر از فضیلت خود زیارت آقا نمیدانم!»
میگفت: «با این حرف امام (علیهالسلام)، پنجرهای وسیع از زیارت و آدابش برایم گشوده شد. زیارتی از جنس پختن غذا، شستن ظرف و...».
دستمال تبرکی
آیتالله سید علی خامنهای
حرم، برای غبارروبی توسط مقام معظم رهبری قُرُق بود و خلوت، ایشان در یکی از سفرهایشان به مشهد، مستقیم و بیدرنگ و بدون اقامت در جایی، عزم حرم مطهر کرد. پیش از آغاز غبارروبی سنگ مطهر امام رضا (علیهالسلام) که خود آدابی شورانگیز دارد، رهبر معظم انقلاب اسلامی برای ورود به ضریح، تمام قامت ایستادند و اذن دخول که تمام شد، به زمین حرم مطهر افتادند و با خضوع تمام عتبه را بوسهباران کردند. اندکی این کار به طول انجامید. سپس برخاستند و پیراهن مخصوص را پوشیدند و با طمأنینه و گامهایی آرام، به سمت ضریح، روانه شدند. غبارروبی شروع شد، اما این بار با توجه و حال ویژه. وقتی غبارروبی تمام شد، مقام معظم رهبری دستمالهای مخصوصی را که برای غبارروبی ضریح بین شخصیتها توزیع شده بود، جمع کردند و به سروصورت خود کشیدند و خطاب به تولیت آستان مقدس که منصوب خود ایشان است، فرمودند: «آیا من میتوانم این دستمال متبرک را برای خودم بردارم؟!»
سپس با دلخوشی تمام، در پایین پای حضرت به نماز ایستادند و نماز را با گریه و زاری به پایان رساندند.
برو به عطاری
آیتالله محمدتقی بهجت فومنی (رحمهالله)
زیارت ایشان یک ونیم تا دو ساعت طول میکشید و دو روز آخر هفته، طولانیتر از این هم میشد؛ یعنی تا سه ساعت! این تازه در حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بود. به مشهد که میآمدند، هر روز، دو بار راهی حرم میشدند؛ صبح زود و شب بعد از نماز مغرب. بعد از زیارت، اصلاً احساس خستگی نمیکردند و حتی بانشاطتر هم میشدند. زیارتهایشان را ایستاده میخواندند و این مسئله باورکردنی نبود. آخر چگونه یک پیرمرد ۹۰ ساله، اینهمه میایستاد و خسته نمیشد؟! ازقضا یکبار همین را از آقا پرسیدند. ایشان چیزی نگفت تا زیارت تمام شد و از حرم بیرون آمدند. آقا، به فرد پرسشگر اشاره کردند و او نزدیک رفت. با یک ملاحتی در یک کلمه جواب سؤالش را دادند و فرمودند: «برو به عطاری؛ دارویی هست به نام عین، شین، قاف (عشق)! تهیه کن و بخور! با این دارو، هرگز در زیارت و عبادت خسته نخواهی شد».
حالی که داری را حفظ کن
استاد محمداسماعیل دولابی (رحمهالله)
یکی از شاگردان مرحوم دولابی نقل میکرد: بارها ایشان به ما میگفت: وقتی میروید حرم، سعی نکنید از همان ابتدا، سریع سراغ اعمال زیارتی و دعا و نماز بروید، بلکه اول بروید گوشهای بنشینید و فکر کنید! فکر به حالوروز خودتان؛ اینکه در کجای دنیا قرار دارید؟
ایشان میفرمودند: «اگر حضرت رضا (علیهالسلام) را زیارت کردیم، آن را دائماً حفظ کنیم. اگر چنین کردیم، همواره با ایشان هستیم».
کسی پرسید: «زیارت را حفظ کنیم، یعنی از برکنیم؟» پاسخ دادند: «نه! یعنی آن حالی را که در حرم امام رضا (علیهالسلام) داری، حفظ کن و اگر نتوانستی، حداقل دو، سه روز آن را نگه دار. تمرین کن، میتوانی! چند بار که این کار را کردی، در فاصلهٔ این سفر تا آن سفر، گویا همواره در حال زیارت حضرت رضا (علیهالسلام) هستی. امامان نیامدهاند که ما آنها را زیارت کنیم و بعدش هم برگردیم به شهر و آبادی خودمان. وقتی زیارت میرویم، آن نور، علم و حالت معنویت را باید همراه خود به وطن برگردانیم».
زیارت با دعوتنامه
استاد مهدی الهی قمشهای (رحمهالله)
حضرت آیتالله جوادی آملی دربارهٔ سیرهٔ زیارتی حکیم الهی قمشهای میفرمودند: «به یاد دارم روزی در صحن آزادی حرم مطهر امام رضا ع، نزدیک مقبرهٔ شیخ بهایی از ایشان پرسیدم: استاد! چرا امسال دیر به حضور امام رضا (علیهالسلام) مشرف شدید؟ فرمود: به حضور سلطان، بی دعوت نباید رفت. پرسیدم: چطور؟ گفت: من هر وقت مشهد مشرف میشوم، با دعوت حضرت میآیم. پرسیدم: چگونه حضرت از شما دعوت به عمل میآورد؟ فرمود: گاهی خواب میبینم در حرم و یا صحن حرم هستم. بهمحض دیدن خواب، مشرف میشوم. پریشب خواب دیدم که در حرم هستم؛ ازاینرو حرکت کردم و آمدم».
مرحوم الهی قمشهای میگوید: «در یکی از سفرهایم به مشهد مقدس، کنار ضریح مقدس امام رضا (علیهالسلام) رفتم و از آن حضرت خواستم مرا به مقام «رضا» برساند. از حرم که بیرون آمدم، یک اتومبیل جیپ ارتشی به من زد و پرت شدم و دستوپایم شکست. فهمیدم امام رضا (علیهالسلام) خواستهٔ مرا اجابت کرد؛ چراکه این تصادف، بهترین محک برای سنجش مقام «رضا» ی من بود و من که احساس میکردم در برابر این مشکلی که برایم پیش آمد، کاملاً در برابر خواستهٔ خداوند راضی هستم و هیچ گله و اعتراضی ندارم، رانندهٔ ماشین را بخشیدم و سپاسگزار عنایت زیبای حضرت رضا (علیهالسلام) به خویش شدم».
همهچیز آنجاست
علامه محمدحسین طباطبایی (رحمهالله)
از استاد مطهری پرسیدند: «چرا شما از علامه طباطبایی اینقدر به نیکی و بزرگی یاد میکنید؟»
پاسخ دادند: «من فیلسوف و عارف، زیاد دیدهام، ولی احترام من به ایشان به این دلیل است که ایشان شیفته و دلباختهٔ خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هستند. ایشان مقید بودند روزهٔ ماه رمضانشان را با بوسه بر ضریح حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) افطار کنند».
علامه هرسال برای زیارت در مشهد حضور مییافتند و حتی در پنج، شش ماه آخر عمرشان، با همهٔ کسالتی که داشتند، زیارتشان تعطیل نمیشد. بااینکه به توصیهٔ پزشک، روزهای استراحتشان بود، ولی با اصرار، عازم مشهد شدند. وقتی برگشتند، به ایشان گفتند: «بالاخره به مشهد رفتید!» فرمودند: «پسرم! جز مشهد کجاست جایی که آدم بتواند درد دلهایش را بگوید و درمانش را هم بگیرد؟!» وقتی از ایشان التماس دعایی میشد، میفرمودند: «بروید از حضرت بگیرید؛ ما کارهای نیستیم! همهچیز آنجاست».
پی اشارهٔ انگشتشان را که میگرفتی، چشمت به گنبد آقا گره میخورد.
یکی از بستگان علامه میگفت: «با کسالت و کهولت سنی که داشتند، بعد از عرض ادب و زیارت امام رضا (علیهالسلام) اگر حرم شلوغ نبود، خودشان را نزدیک ضریح مینمودند و بوسهباران میکردند. گاه میشد که ایشان را با زحمت از ضریح جدا میکردیم! خودشان با حالت انکسار و شکستگی به ما میگفتند: من به حال این مردمی که اینطور عاشقانه ضریح را میبوسند، غبطه میخورم». یکی از افرادی که آوازهٔ جهانی و فلسفی علامه را شنیده بود، خودش را به کنار علامه کشاند و از ایشان پرسید: «آقا! شما هم مثل عامهٔ مردم، ضریح را میبوسید؟ ایشان پاسخ دادند: من نهتنها ضریح، بلکه خاک، در، تخته و هرچه را متعلق به اوست، میبوسم.»
به خانواده سخت نگیرید
آیتالله محمد کوهستانی (رحمهالله)
قدم در مشهد که میگذاشت، رفتار آقا با دوستان و خانواده متفاوت بود؛ یعنی بهتر و باصفاتر میشد. این حال و هوا حتی در نوع غذا، خرید سوغاتی و ... هم تأثیر میگذاشت. خانوادهاش هیچوقت در مضیقه و سختی قرار نمیگرفت. بچهها ذوقزده میشدند وقتی میآمدند مشهد. خود ایشان، به دوستان و همراهانش میگفت: «اینجا ما مهمان حضرت رضا (علیهالسلام) هستیم. خانوادهٔ خود را در تنگنا قرار ندهید».
یکی از روزها در مشهد، چشمش به میوههای نامرغوبی افتاد که در دستان زائری آشنا بود؛ مهلت نداد و گفت: «فرزندم! اینجا خراسان است! مبادا بر خانوادهٔ خود سخت بگیرید؛ بگذارید این چند روز بر خانواده و بچهها خوش بگذرد؟»
منبع: ماهنامه خانه خوبان