اخلاق عملی

  • 7356
  • 152 مرتبه
از سلاح مظلوم بترس

از سلاح مظلوم بترس

1400/09/25 01:31:03 ب.ظ


یکی از عواملی که سبب می‌شود گاه در زندگی گره بیفتد، ستم‌ها و زورگویی‌هایی است که به زیردستان یا افراد دیگر روا می‌داریم و اسباب ناراحتی، دل‌شکستگی و نفرین آنان را فراهم می‌آوریم. این ستمگری و برخورد ظالمانه، ممکن است در قالب رفتارها و گفتارهای مخفی و چه‌بسا ناخواسته، نسبت به همسر و فرزندان یا اقوام و خویشان، همسایه‌ها، کارگران و کارمندان تحت نظارت و نیز در مقیاس بالاتر، در حق افراد یک جامعه صورت بگیرد. حرص و طمع، تکبر و خودبزرگ‌بینی، حسادت و بدخواهی، شهوت برتری‌جویی، کمبود شخصیت، خباثت باطنی و ... ممکن است بهانه و دستاویزی برای این ظلم و ستم باشند؛ ولی این عوامل، چیزی از زشتی و فرجام بد آن نخواهد کاست و فرد، توان مقابله با بازتاب‌ها، واکنش‌ها و پیامدهای متعدد آن را نخواهد داشت.

راز این امر در دو چیز نهفته است: ناتوانی مظلوم و درنتیجه دل‌شکستگی و نفرین او و نیز، سنت الهی مبنی بر ادب کردن ظالم.

خداوند وعده داده مظلوم را یاری کند و بینی ظالم را به خاک بمالد؛ یعنی کسی که اهل ظلم و ستم و تجاوز به حقوق دیگران و پایمال کردن آن است، به‌طور طبیعی و بر اساس سنت الهی به مجازات عمل خود خواهد رسید و در امور زندگی، با گره‌های متعددی روبه‌رو خواهد شد. در این نوشتار بر آنیم به ناله و نفرین‌هایی بپردازیم که ناخواسته از دل‌سوختهٔ مظلوم برمی‌خیزد و گره بر کار ستمگران می‌اندازد.

 

شراره آه

معصومان (علیهم‌السلام) در روایت‌های بسیاری، آشکارا از اثرات منفی و پیامدهای ویرانگر آه مظلوم سخن گفته و هشدار داده‌اند که این پیامدها، گاه تا چند نسل بعد نیز ادامه خواهد یافت.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «هر کس ستم کند، خداوند عالم کسی را بر او مسلط می‌سازد که بر او یا بر اولادش، یا بر اولاد اولادش، ظلم کند».۱ اهمیت آه مظلوم چندان است که خداوند متعال اجابت آن را در اولویت قرار داده و خیلی زود اجابت می‌فرماید. پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «از نفرین ستم دیده بپرهیزید؛ چراکه تا آسمان‌ها بالا رفته، خداوند با مشاهده آن می‌فرماید: آن را بالا ببرید تا برای او اجابت کنم».۲

و نیز فرمود: «از نفرین مظلوم بپرهیز؛ زیرا وی به دعا، حق خویش را از خدا می‌خواهد و خدا حق را از حق‌دار دریغ نمی‌دارد».۳

 

اگر ستم کردیم...

اگر خدای‌ناکرده ما نیز به دیگران ظلم روا داشته‌ایم، باید از آن‌ها حلالیت بخواهیم و رضایتشان را بر اساس ظلمی که به آن‌ها روا داشته‌ایم _اعم از مالی، آبرویی، جانی، مالی و ... _ جلب کنیم و اگر از دنیا رفته باشند، به ورثه آن‌ها بپردازیم و اگر موضوع ستم، شخصی و غیرمالی باشد، با استغفار و خیرات برای آن‌ها، رضایتشان را کسب کنیم.

 

اگر ستم دیدیم...

۱. تلاش برای اثبات حقانیت خود؛

با دلیل و مدرک، حرف خود را ثابت و حقانیت خود را بر همگان آشکار کند؛

 

۲‌. صبر و بردباری؛

با توکل به خدا، صبر پیشه کرده، بکوشیم به ستم‌هایی که در حقمان می‌شود، توجه نکنیم؛ بلکه صبورانه به آینده رو کنیم و مشکلات را برطرف سازیم. ممکن است برخی این صبور بودن را نوعی حرکت انفعالی و نشان ضعف بدانند، ولی جالب است بدانیم که در روایات، پاداش و اثر چنین صبری، عزتمندی و آبرومندی دانسته شده است. همان‌گونه که رسول خدا فرمود: «کسی که از ستمی که به او شده درگذرد، در عوض آن، خداوند عزت و سربلندی دنیا و آخرت را برایش رقم خواهد زد».۴

 

۳- ستمگر را به خدا بسپاریم؛

ارتباط قلبی خود را با پروردگار قادر و قاهر محکم‌تر کرده و از آن آگاه بر حقایق و ضمایر بخواهد که داد او را ستانده و مشکلات فراروی او را برطرف کند. امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «اگر بر انسان مؤمن ستمی رفته باشد، بردباری می‌کند تا خداوند خودش، انتقام او را بگیرد».۵

البته گاه دعا و نفرین انسان مستجاب نمی‌شود؛ زیرا حکمت و مصلحتی پشت یک جریان نهفته است که از دید انسان ظاهربین پنهان است و تنها خداوند از آن‌ها خبر دارد؛ ازاین‌رو بر اساس همان مصالح عمل می‌کند. خداوند، در حدیثی قدسی به داوود پیامبر (علیه‌السلام) می‌فرماید: «ای داوود! به مظلوم بگو نفرین تو را مستجاب می‌کنم؛ ولی تأخیر آن برای مصلحت‌هایی است که در نظر تو ناپیداست. برخی از آن‌ها این است که تو در حق دیگری ظلم کرده‌ای و او تو را نفرین کرده؛ پس این نفرین تو را برابر آن نفرین می‌کنم که اگر بر نفع تو نمی‌شود، بر ضرر تو هم نشود. برخی از آن‌ها برای این است که درجه‌ای در بهشت وجود دارد که کسی به آن نمی‌رسد، مگر پس‌ازآنکه مظلوم واقع شود. چه‌بسا بنده‌ای را بیمار می‌کنم، پس طاعت و نماز او کم می‌شود و چون در این حال مرا بخواند، خواندن او نزد من محبوب‌تر است از [بعضی] نمازگزاران؛ زیرا بعضی از نمازها هست که آن را به‌صورت خواننده آن می‌زنم».۶

 

پی‌نوشت‌ها:

۱. معراج السعادة، ص ۳۳۸.
۲. کافی، ج ۲، ص ۵۰۹.
۳. نهج الفصاحه، ص ۱۶۱.
۴. بحارالانوار، ج ۶۸ ص ۴۱۹
۵. همان، ج ۶۴ ص ۳۱۳
۶. ارشاد القلوب دیلمی، ص ۱۸۰.

منبع: ماهنامه خانه خوبان