اشاره
یکی از توصیههای مهم اسلام، «آبروداری و رازداری» است. «آبرو همان ارج و احترام و اعتباری است که فرد، خانواده، یا گروهی نزد دیگران دارند. آبرو همان عزت، حرمت و حیثیت است.»[1] آبروی هر انسانی، چون گوهری لطیف و گرانبهاست که چون بشکند، قابلبازسازی نخواهد بود. همانگونه که آبرفته از جوی، بازنمیگردد، آبروی رفته نیز برنخواهد گشت و جبرانپذیر نخواهد بود. به تعبیر شاعر معاصر، زندهیاد حمید مصدق:
گیرم که آبِ رفته به جوی آید
با آبروی رفته چه باید کرد
- از تحریم غیبت، تهمت، شایعهپراکنی، عیبجویی و مواردی ازایندست را در حفظ آبرو، حرمت و رازهای دیگران باید جستوجو کرد. بیآبرو کردن دیگران، با قتل فیزیکی آنان تفاوت چندانی ندارد، بلکه بسی شدیدتر و کشندهتر است؛ چراکه قتل شخصیت اتفاق میافتد و بر اثر آن، از انسان بیآبرو، تنها کالبدی متحرک، اما بیروح بهجای میماند.
بیتردید، تعامل اجتماعی دلچسب و درک لذت زیست اجتماعی، پیش از هر چیز، در گرو آبرومندی در جامعه و محفوظ ماندن رازها در میان مردم است. بر این اساس، کسی که آبروی دیگران را میبرد، در حقیقت گستره حیات اجتماعی را بر آنان تنگ و زندگی اجتماعیشان را به زندانی رنجآور تبدیل میکند و آنها را از هرگونه لذتی که شرط تحقق آن، یک زندگی اجتماعی آبرومندانه است، محروم میدارد. در حقیقت، ضربههای روحی و روانی فراوانی بر فرد وارد میآورد و او را در متن جامعه، گوشهگیر میسازد.
نکته آخر دراینباره این است که در مکتب اسلام، همانگونه که کسی مجاز به ریختن آبروی دیگران و فاش ساختن رازهای آنان نیست، اجازه ندارد آبروی خویش را نیز ببرد و اسرارش را برای دیگران بازگو کند. امام صادق (علیهالسلام) دراینباره میفرماید: «خداوند اختیار همه کارها را به مؤمن واگذار کرده، ولی به او این اجازه را نداده است که خود را بیآبرو کند». [2]
توصیه صائب درباره آبروداری از خویش چنین است:
مریز آب رخ خود برای نان صائب
که آبرو چو شود جمع آب حیوان است
دست طمع که نزد خسان میکنی دراز
پل بستهای که بگذری از آبروی خویش
اگر رسد به لبم جان ز تنگدستیها
ز من فروختن آبرو نمیآید
آبروداری، آینهداری خدا
در حدیثی از حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) میخوانیم: «اِنَّ اللهُ حَی ستّیر یحِبُّ الحیاءَ والسّتر؛ همانا که خداوند، حیامند و پوشاننده [عیبها] است و حیا و پوشاندن [عیبها] را دوست دارد.»[3] بر اساس این حدیث نبوی (صلیاللهعلیهوآله)، پروردگار، آبرودار دیگران است. پس هر کس آبروی دیگران را حفظ کند، در حقیقت خود را به خداوند، مانند کرده و به یکی از ویژگیهای زیبای او آراسته شده است.
در دعای جوشن کبیر، از آبروداری خداوند از بندگانش، اینگونه یاد شده است: «یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَ وَ سَتَرَ الْقَبیحَ؛ ای که زیبایی را آشکار میسازی و زشتی را میپوشانی.» در تفسیر این عبارت از دعا، روایتی دلنشین از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است: «هیچ مؤمنی نیست، مگر آنکه در عرش، صورتی دارد شبیه به صورتش در زمین. پس هرگاه کارهای نیکی چون رکوع و سجود و دیگر اعمال نیکو از او صادر شود، صورت این اعمال نیکو در عرش ظاهر میشود و فرشتگان آن را میبینند و بر او درود میفرستند و برایش استغفار میکنند؛ اما اگر معصیتی از او سر زند، خداوند حجابی بر آن [صورت عرشی] مینهد تا فرشتگان بر آن آگاه نگردند». [4]
ملا مهدی نراقی دراینباره مینویسد:
«در فضیلت و شرف آبروداری و پوشاندن عیبها و رازهای دیگران، همین بس که یکی از صفتهای خداوند است؛ و از شدت اعتنای خدا در پوشاندن بدیها، اینکه ثابت شدن بدترین فحشاها یعنی زنا را بهگونهای قرار داد که باید چهار شاهد عادل به آن شهادت دهند تا ثابت شود؛ و بدین گونه شرط اثبات آن را بهگونهای قرار داد که بسیار کم ثابت میشود. پس بنگر که خداوند متعال چگونه بر گناهکاران از بندگان خود، پرده پوشیده و از آنان آبروداری کرده است.»
توصیه اهلبیت (علیهمالسلام) بر آبروداری از دیگران
از امامان معصوم (علیهمالسلام) درباره حفظ آبروی دیگران، سخنان ارزشمندی به یادگار مانده است. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «هر کس به زیان مؤمنی سخنی نقل کند، به این انگیزه که او را چرکین کند و آبروی او را بریزد تا از چشم مردم بیفتد، خداوند او را از ولایت خویش بیرون میبرد و در ولایت شیطان وارد میکند، بلکه شیطان هم ولایت او را نخواهد پذیرفت». [5]
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «ای کسانی که به زبان، اسلام آوردهاید و ایمان به دلتان خوب ننشسته است! مسلمانان را نکوهش نکنید و به دنبال عیبهای آنان نباشید تا آبروی آنها را بریزید؛ چراکه هر کس به دنبال عیبهای دیگران باشد، خداوند نیز به جستوجوی عیبهای او بر خواهد آمد و هر کس خدا به دنبال عیب او باشد، او را رسوا و بیآبرو خواهد کرد، اگرچه در خانه خودش باشد». [6]
از حضرت علی (علیهالسلام) نیز نقل شده است که فرمود: «ایمان بندهای استوار نگردد تا دل او استوار شود و دل استوار نشود تا زبان استوار گردد. پس هر کس از شما بتواند خدا را در حالی ملاقات کند که دستش از خون و اموال مسلمانان و زبانش از عرض و آبروی آنها سالم ماند، باید چنین کند». [7]
سرزنش دیگران، مصداقی برای آبروریزی آنان
امامان معصوم (علیهمالسلام) پیروان خود را از سرزنش دیگران به خاطر خطاها و لغزشهایشان، بازداشتهاند. سرزنش دیگران آنگاهکه در میان جمع انجام گیرد، زشتتر خواهد بود. بیگمان حکمت ناپسند بودن سرزنش را ازجمله در این نکته باید جویا شد که این کار مایه سرافکندگی و خجلت آنان میشود و به بیآبرویی ایشان میانجامد. امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: «نزدیکترین زمان بنده به کفر، این است که لغزشها و خطاهای برادر دینی خود را شماره کند [و به ذهن خویش بسپارد] تا در روزی [مناسب] او را بدانها سرزنش کند.»[8] امام صادق (علیهالسلام) نیز فرمود: «هر کس نزد مؤمنی رود که او را سرزنش کند و سرکوفت زند، خدا او را در دنیا و آخرت سرزنش کند». [9]
عیب پوشانی، مصداق آبروداری
لازمه آبروداری از دیگران، پوشاندن عیب آنهاست. آنکه عیبهای دیگران را جستوجو میکند، آنها را در معرض بیآبرویی قرار میدهد. بیگمان آبرومندی افراد در گرو پوشیده بودن عیبهای آنان است و ازآنجاکه هر انسان آبرومندی، بهشدت به حفظ آبرویش اهتمام میورزد، از این رهگذر برای تأمین این خواسته قلبی خویش، همواره درصدد است عیبهایش نهان بماند و کسی از آنها باخبر نگردد.
دین مقدس اسلام در راستای پاسداشت آبروی دیگران، از پیروانش خواسته است به دنبال عیبهای یکدیگر نباشند و اگر عیبی را از یکدیگر مشاهده کردند، آن را نادیده گیرند و هرگز برای دیگران بازگو نکنند؛ که عیبجویی از دیگران سبب بیآبرویی و سرافکندگی شخص مقابل خواهد شد.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «عیبهای مؤمنان را نجویید؛ زیرا هر که دنبال عیبهای مؤمنان بگردد، خداوند عیبهای او را دنبال کند؛ و هر که خداوند تعالی عیبهایش را جستوجو کند، او را رسوا گرداند، گرچه در خانهاش باشد». [10]
آبروداری از دیگران، راز تحریم غیبت
غیبت، آن است که شخص در غیاب دیگری چیزی درباره او بگوید که اگر به گوشش برسد ناراحت شود؛ خواه درباره نقصان بدنی او باشد، یا پوشش وی، یا درباره رفتار و گفتارش و یا حتی درباره فرزند او. از رسول خدا نیز نقل شده است که غیبت آن است که درباره برادر دینی و در غیاب او سخنی گفته شود که مایه کراهت و دلخوری او شود. [11]
غیبت از دیگران، با بردن آبروی آنان، ارتباط مستقیم دارد؛ در حقیقت، هر جا از کسی غیبتی شده است، آبرویی نیز از او بر زمین ریخته است؛ بنابراین از فلسفههای تحریم غیبت، اهتمام دین مقدس اسلام به حفظ آبروی دیگران است.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «مردی به علیبنالحسین (علیهالسلام) گفت فلانی شما را گمراه و بدعتگذار میداند. علیبنالحسین (علیهالسلام) فرمود: حق همنشینی با آن مرد را پاس نداشتی؛ زیرا سخن او را به ما منتقل کردی. حق مرا نیز بهجا نیاورده؛ زیرا از برادرم چیزی به من رساندی که من آن را نمیدانستم! از غیبت بپرهیز که آن خورش سگهای دوزخ است و بدان کسی که زیاد عیب مردم را میگوید، این عیبگویی زیاد، گواهی میدهد که آن عیبها در او نیز هست». [12]
حفظ آبروی دیگران و بشارتها؛ ریختن آبروی دیگران و هشدارها
در آموزههای دینی، آبروداری از دیگران، با حفظ آبرو و عزتمندی شخص؛ و ریختن آبروها با بیآبرو شدن و سرافکندگی عامل این آبروریزی ارتباط نزدیک دارد. در سخنان اهلبیت (علیهمالسلام)، به کسی که آبروی دیگران را پاس میدارد، پاداشهای فراوان و بزرگ، بشارت؛ و به کسی که آبروی دیگران را میبرد، هشدار و وعده عذاب داده شده است. در اینجا برخی از این بشارتها و هشدارها را در سخنان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) مرور میکنیم:
* «در مدینه، مردمانی بودند که عیبهایی داشتند، اما از عیبجویی مردم زبان فروبستند. پس خداوند زبان مردم را از عیبجویی آنان فروبست. درنتیجه، آن عده مردند و مردم از عیبهای آنان آگاه نشدند. در همین شهر، مردمانی هم بودند که عیبی نداشتند، اما درباره عیبهای مردم سخن میگفتند. پس خداوند در آنان عیبهایی آشکار ساخت که تا وقتی مردند، به آن عیبها شناخته میشدند». [13]
* «هر کس که در غیاب برادرش آبرویش را نگه دارد، بر خداوند، حق است که در روز قیامت آبرویش را نگه دارد». [14]
* «هر کس که در غیاب برادرش خطر بیآبرویی را از او برگرداند، بر خداوند، حق است که او را از آتش دوزخ نجات دهد». [15]
* «اگر در حضور کسی، از برادر دینی او به بدی یاد شود و او بتواند هرچند با کلمهای او را یاری و آبرویش را حفظ کند، اما چنین نکند، خداوند در دنیا و آخرت او را خوار و سرافکنده خواهد ساخت؛ و هر کس که نزدش از برادرش به بدی یاد شود و او وی را یاری دهد و از آبرویش دفاع کند، خداوند، هم در دنیا و هم در آخرت، یاریاش خواهد کرد». [16]
عوامل آبرومندی
حفظ آبرو، در گروِ داشتن چند ویژگی است که در اینجا به چهار مورد از آنها اشاره میکنیم:
1. بخشش و پرهیز از بخل: حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: «بخشندگی، نگاهدارنده آبروهاست». [17]
2. درخواست نکردن از دیگران: پیشوای متقیان، علی (علیهالسلام) دراینباره میفرماید: «آبروی تو چون یخی جامد است که خواهش درخواست، آن را قطرهقطره آب میکند. پس بنگر که آن را نزد چه کسی فرومیریزی». [18]
3. اقتصاد مطلوب: امامان معصوم (علیهمالسلام) در سخنان خود، برخورداری از امکانات اقتصادی مطلوب و کافی را یکی از عوامل حفظ آبرو یاد کردهاند، چنانکه نخستین پیشوای مؤمنان، در نیایش خود دراینباره میفرماید: «خدایا آبرویم را با بینیازی نگهدار و با تنگدستی، شخصیت مرا لکهدار مفرما که از روزیخواران تو روزی خواهم و از بدکاران، عفو و بخشش طلبم! و به تملّق کسی که به من عطا کرد گرفتار آیم و در نکوهش آنکس که از من دریغ داشت آزمایش گردم». [19]
4. پرهیز از جدال: جدال با دیگران، انسان را در معرض بیآبرویی قرار میدهد و در مقابل، پرهیز از آن، از عوامل حفظ آبروست. امیر مؤمنان، علی (علیهالسلام) دراینباره میفرماید: «هر کس که از آبروی خود بیمناک است، از جدال بپرهیزد». [20]
ضرورت رازداری
هر انسانی در زندگی خود کموبیش رازهایی دارد که مایل به آشکار شدن آنها نیست و گاهی آشکار شدن آنها را با بیآبرو شدن خویش برابر میداند؛ بنابراین اگر کسی به هر دلیلی از راز دیگری باخبر شد، هرگز اجازه ندارد که آن را آشکار کند و با دیگران در میان بگذارد. حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید: «پیروزی در دوراندیشی و دوراندیشی در بهکارگیری صحیح اندیشه و اندیشه صحیح به نگهداری اسرار است». [21]
همچنین فرمود: «تمام خوبیهای دنیا و آخرت در پوشاندن راز و دوستی با نیکان جمع شده است و تمام بدیها در پخش اسرار و دوستی با بدان». [22]
آن حضرت در کلامی دیگر میفرماید: «هر چیزی که از تو مخفی نگه داشته میشود اجازه نداری آن را اظهار و شایع کنی و نیز مجاز نیستی دیگران را از هر چه که میدانی آگاه کنی.»[23] و نیز فرمود: «حق هر رازی آن است که حفظ شود و سزاوارترین رازها به حفظ و صیانت، راز تو با دوستت و راز دوستت با تو است». [24]
شخصی میگوید ما گروهی بودیم که بر امام باقر (علیهالسلام) وارد شدیم و به محضرش عرض کردیم: «ای فرزند رسول خدا، ما میخواهیم به سرزمین عراق بازگردیم؛ اگر سفارشی دارید به ما بگویید!» حضرت فرمود: «قویترین شما باید ضعیفترینتان را یاری کند؛ ثروتمندان شما باید مستمندانتان را کمک و یاری دهند و از آنان عیادت کنند؛ و اسرار و رازهای محرمانه را پخش نکنید». [25]
امام صادق (علیهالسلام) درباره آیه شریفه «وَیقْتُلُونَ الأَنبِیاء بِغَیرِ حَقٍّ؛ و پیامبران را بهناحق میکشتند» (آلعمران: 112) فرمود:
آگاه باشید! به خدا قسم که آنها را با شمشیرهایشان نکشتند، بلکه اسرارشان را فاش ساختند و رازهایشان را بر دیگران آشکار ساختند و از این راه آنان را کشتند. [26]
ملأ مهدی نراقی مینویسد: «اشاعه راز، اعمّ از کشف عیب است؛ چه، سرّ و راز، گاهی از عیبهاست و گاهی از آنها نیست. بااینحال، افشای آن سبب اهانت و اذیت در حق دوستان و مسلمانان است. حال، این آشکار ساختن راز دیگران، اگر برخاسته از عداوت و دشمنی باشد، در این صورت از رذایل قوه غضبیه خواهد بود و اگر خاستگاه آن نفع شخصی باشد، از رذایل قوه شهویه است و احتمال هم دارد که آشکار ساختن راز دیگران از خُبث نفسِ شخص ناشی شده باشد که همه این موارد، مورد نهی دین اسلام میباشد». [27]
گفتنی است که در آموزههای دینی، تنها به حفظ اسرار و رازهای دیگران سفارش نشده است؛ بلکه از مسلمانان خواسته شده رازهای خویش را نیز پوشیده نگه دارند و از آشکار کردن آن برای دیگران بپرهیزند.
«بهراستی هرکسی در زندگی خصوصی خود، رازهایی سربهمهر دارد که لازم است آن را مانند جان خویش حفظ کند؛ چه، در غیر این صورت رازگویی او از دو حال بیرون نیست: یا خبر از پیروزیها و کامیابیهایی است که ارزانی وی شده است و یا پردهبرداری از شکستها، تلخکامیها و بیماریهاست. در صورت نخست، آدمی در معرض حسادت و رشک دیگران قرار میگیرد که چهبسا، بدینسان زیانی به وی برسد؛ و در صورت دوم، این رازگویی سبب میشود تا از سوی دیگران سرزنش شود و آماج زخمزبان آنها قرار گیرد». [28]
مگو اندُهِ خویش با دیگران
که «لاحول» گویند شادی کنان
سعدی
امام علی (علیهالسلام) فاش کردن راز خویش بر دیگران را نوعی خیانت به خود دانسته است و میفرماید: «نسبت به رازهای خود، بخیل باش و رازی را که پنهان داشتهای فاش مکن که فاش ساختن آن خیانت است». [29]
لقمان حکیم میگوید: «تلاش کنید تا دوستان شما زیاد شوند و در حفظ دوستی از هیچ کوششی دریغ نورزید؛ و حذر کنید تا ازجمله هزار دوست، دوستی را بر راز خود آگاه سازید.»[30] حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: «راز تو اسیر توست. اگر آن را فاش کنی، تو اسیر او خواهی شد.»[31] از امام صادق (علیهالسلام) نیز نقل است که فرمود: «راز تو جزئی از خون توست؛ پس نباید که در رگهای غیر تو جریان یابد.»[32] نخستین وصی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، حضرت علی (علیهالسلام) در کلامی دلنشین دراینباره میفرماید: «رازت را تنها برای خودت نگهدار و آن را نه به دوراندیش بسپار که میلغزد و نه به نادان بسپار که خیانت میکند». [33]
همچنین فرمود: «خوشا به حال بنده گمنامی که به چشم نمیآید؛ او مردمان را میشناسد، ولی مردمان او را نمیشناسند. خداوند او را به خشنودی و رضوان خود میشناسد؛ آنهایند چراغهای هدایت که هر فتنه تاریکی از آنها زایل شود و درهای رحمت برایشان گشوده است، نه فاش سازنده رازها هستند و نه جفا کننده و نه ریا پیشهاند». [34]
گفت پیغمبر که هر که سرّ نهفت
زود گردد با مراد خویش جفت
گورخانه راز تو، چون دل شود
آن مرادت زودتر حاصل شود
دانهها چون در زمین پنهان شود
سرّ آن سرسبزی بُستان شود
مولوی
مصداقهای رازداری
1. رازداری از همسفران
یکی از مصداقهای رازداری، حفظ راز همسفران است. بیگمان سفر، به دلیل همنشینی مداوم همسفرها با یکدیگر، یکی از عوامل آشکار شدن برخی رازهای آنان است. در حقیقت، آنگونه که در سفر، افراد از امور پنهانی یکدیگر باخبر میشوند، در وطن نمیتوانند به امور پنهانی هم پی ببرند. از این رهگذر، یکی از توصیههای دین مقدس اسلام، پوشیده نگاهداشتن رازهایی است که همسفران درباره یکدیگر در هنگام سفر از آنها آگاهی یافتند. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «از جوانمردی نیست که انسان، بد و خوبی که در سفر [از دیگران] میبیند بازگو کند.»[35] و نیز فرمود: «پنهان داشتن رازهای دوستان همسفر، بعد از جدا شدن از آنها، جزو مردانگی در سفر است». [36]
2. پزشک و رازداری
از قدیم گفتهاند: «پزشک، محرم انسان است.» زیرا بیمار به دلیل اعتمادی که به پزشک دارد، او را از رازهای خود - چه رازهایی که درباره جسم اوست و چه رازهایی که مربوط به روح و روانش است - باخبر میکند. بر این اساس، پزشک از رازهای فراوانی آگاه میشود که بایسته است همه آنها را در سینه خود نگاه دارد و از بازگوییشان نزد دیگران بهشدت پرهیز کند. رازداری پزشک ارتباط تنگاتنگی با مداوای بیمار دارد؛ بدین معنا که بیمار در صورت بیاعتمادی به پزشک، هرگز آن دسته از بیماریهایش را که همچون راز است، برای او بازگو نخواهد کرد. درنتیجه، بیماری وی استمرار مییابد و مداوایی صورت نخواهد بست. به تعبیر زیبای حافظ:
دردمندی که کند دردْ نهان نزد طبیب
درد او بیسببی قابلدرمان نشود
بنابراین رازداری، یکی از بایستههای اخلاقی پزشک است که سرپیچی از آن، هم به بیآبرویی بیمار میانجامد و هم سبب بیاعتمادی به پزشک میشود. محمدبنزکریای رازی، پزشک و روانشناس توانا و مردمدوست ایرانی، هزار سال پیش به پزشکان چنین سفارش کرده است: «سزاوار است پزشک با بیمار خود رفیق و نگهدار اسرار وی باشد؛ زیرا رفتار دوستانه طبیب، مایه آرامش و راحتی روان بیمار میشود.»[37] در سوگندنامه بقراط نیز آمده است: «آنچه را در حین انجام دادن وظیفه و حتی خارج از آن، درباره زندگی مردم خواهیم دید یا خواهم شنید، به هیچکس نخواهم گفت؛ زیرا اینگونه مطالب را باید به گنجینه اسرار سپرد.»[38] در سوگندنامه مونتیله، برگرفته از سوگندنامه بقراط هم این عبارت آمده است: «چشمان من، اسرارِ خانههایی را که در آنها وارد میشوم نخواهند دید و زبان من، اسراری را که به من بسپارند، فاش نخواهد کرد.»[39] اکنون نیز در سوگندنامههای دانشکدههای پزشکی میخوانیم: «به خداوند تبارکوتعالی و قرآن کریم سوگند یاد میکنم و شرف و وجدان خویش را گواهی میگیرم که راز بیماران را هیچگاه فاش نسازم». [40]
3. رازداری همسران
از مهمترین مصداقهای رازداری، رازداری همسران درباره یکدیگر است. معمولاً هیچکس همانند زن و شوهر، از رازهای پنهانی دیگری باخبر نمیشود. در این موارد، آنها باید بدانند که اگر راز یکدیگر را با دیگران در میان بگذارند، پیش از دیگری، خودِ آنها ازنظر شخصیتی آسیب میبینند، چراکه شخصیت زن و شوهر، درهمتنیده و آمیخته به هم است و بیشخصیتی هرکدام از آنها تباهی شخصیت دیگری را در پی خواهد داشت.
«رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از گفتوگوی دو زن درباره اسرار شوهرانشان نهی کرد.»[41] بر اساس این حدیث نبوی، زنان، بیشتر به رازداری از شوهران خود توصیه شدهاند؛ چراکه آنان زودتر تحت تأثیر عواطف قرار میگیرند.
4. رازداری مسائل جنگی
از دیگر مصداقهای حساس رازداری، حفظ رازهای جنگی است. افشای رازهای مربوط به جنگ، سبب میشود دشمن به میزان توانایی مسلمانان آگاه شود و جرئت مقابله یابد و خیلی زود امکانات جنگی خود را متناسب با امکانات جنگی مسلمانان تأمین کند. همچنین ممکن است به لو رفتن عملیاتها بینجامد و فرصت یورش بر دشمن از دست برود. ازاینرو، در احادیث، به حفظ رازهای جنگی توصیه فراوانی شده است. البته گاهی هم توصیه به رازداری در مسائل مربوط به جنگ، بهمنظور حفظ مسلمانان از خوف و هراس از دشمن است؛ و آن در جایی است که تعداد دشمن و ابزار جنگی او چند برابر مسلمانان باشد. در این هنگام، پوشیده نگاهداشتن این مسئله از بدنه مسلمانان، در حفظ دلگرمی و قوّت قلب آنها تأثیر فراوانی خواهد داشت.
حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: «بدانید که حق شما - مرزداران مسلح کشور - بر من، این است که هیچ رازی را، جز اسرار نظامی درباره جنگ، از شما پوشیده ندارم.»[42]
5. حفظ رازهای عرفانی
ضمیر دل نگشایم به کس، مرا آن بِه
که روزگار غیور است و ناگهان گیرد
چو شمع هر که به افشای راز شد مشغول
بَسَش زمانه چو مقراض در زبان گیرد
حافظ
******
به مستوران مگو اسرار مستی
حدیث جان مپرس از نقش دیوار
حافظ
******
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت: «راز پوشیدن»
حافظ
******
یکی از توصیههای پیران طریقت به سالکین الی الله، رازداری بوده و هست. آنان از اهل سیر و سلوک، خواستند که رازهای عرفانی را از کسانی که شایسته دریافت این رازها نیستند، پنهان دارند و از بازگو کردن آنها برای دیگران پرهیز کنند. به تعبیر مولوی:
عارفان که جام حق نوشیدهاند
رازها دانسته و پوشیدهاند
هر که را اسرار حق آموختند
مُهر کردند و دهانش دوختند
بر لبش قفل است و در دل، رازها
لب خموش و دل پر از اسرارها
فاش کردن رازهای عرفانی نزد کسانی که ظرفیت درک آنها را ندارند، شخص را با واکنش شدید آنها روبهرو میسازد و گاهی به کمخردی یا تکفیر متهم میشود؛ حتی گاهی به قیمت جان شخص افشاگر تمام شده است؛ همانند منصور حلاج که حافظ شیرازی، جان باختن وی را به دلیل جسارتش در بازگویی رازهای عرفانی، اینگونه به نظم درآورده است:
گفت آن یار کزو گشت سرِ دار بلند
جُرمش آن بود که اسرار هویدا میکرد
امام سجاد (علیهالسلام) میفرماید: «چهبسا جواهر علمی که اگر آن را آشکار کنم، درباره من گفته میشود که تو، بت را میپرستی؛ و مردان مسلمان، خون مرا حلال میکنند و زشتترین چیز را زیبا میبینند. بهدرستی که من جوهر و باطن دانش خودم را کتمان میکنم، چونکه نادان، حق را نمیبیند و علیه ما فتنه میکند؛ و در این مورد کتمان رازها، علی (علیهالسلام) به همراه امام حسین (علیهالسلام) از ما پیشی گرفت و پیش از آن، امام حسن (علیهالسلام) نیز سفارش کرد». [43]
فیلسوف بزرگ اسلام، شیخالرئیس ابوعلی سینا، در آخرین اثر ارزشمند خود الاشارات و التنبیهات شاگردان و دوستانش را به رازداری و پنهان نگاهداشتن اسرار عرفانی از نااهلان و نامحرمان سفارش کرده است و دراینباره میفرماید:
«ای برادر! من در این اشارات، حقیقت ناب را برای تو آماده ساختم؛ و لقمههای لذیذ عرفان و حکمت را با سخن دلپذیر، غذای جانت کردم. پس آن را از جاهلان و آدمهای پست و کمهوش و کم استعداد و کمجرئت که میل او با افکار عامه باشد، یا از فیلسوفان بیدین، پاس دار؛ اما اگر کسی را یافتی که پاکطینت و آدم درستی باشد و زود بهطرف وسواس نمیشتابد و با چشم رضا و خشنودی و صدق بهحق مینگرد، پس هر چه خواست بهتدریج و جزء جزء و تکهتکه در اختیار او بگذار؛ و او را در عهد و پیمان خدا و ایمان قرار داده تا نتواند عهد خود را بشکند تا مسیر تو را بپیماید و به تو تأسّی کند». [44]
برخی عوامل افشای راز
1. پرحرفی: معمولاً اشخاص پرحرف، برای اشباع میل سخنگویی خود، از هر دری سخن میگویند و یافتههای خویش را به دیگران انتقال میدهند. چنین کاری چهبسا خواسته یا ناخواسته به افشای رازها میانجامد.
2. عقده حقارت: افرادی که کمبود شخصیت و ضعف نفس دارند، میکوشند با گفتن سخنان جدید، نظر دیگران را به خود جلب، از این راه احساس حقارت خود را جبران کنند. بدین ترتیب برخی رازها را برملا میسازند.
3. دوستیها و رفاقتها: شخص آگاه به اسرار، باید توجه داشته باشد که مرز دوستی و رفاقت را از حریم رازهای خویش جدا کند و نهتنها اسرار خود، بلکه اسرار دیگران را نیز در اختیار دوستانش قرار ندهد. امام صادق (علیهالسلام) فلسفه این کار را چنین بیان میفرماید: «دوستت را بر آن مقدار از رازهایت آگاه ساز که اگر دشمنت هم آن را بداند به تو زیانی نرساند؛ که شاید دوستت روزی دشمن تو شود». [45]
4. احساساتی شدن و عصبانیت: احساساتی شدن و عصبانیت، مانع انجام منطقی کارهاست و شخص احساساتی و عصبانی، معمولاً کارهایی ناسنجیده انجام میدهد که ازجمله آنها افشای راز است؛ بنابراین، این نگاهداشت رازها، پیش از هر چیز، باید احساسات و عصبانیت را کنترل کرد.
پینوشتها:
[1] حسن انوری، فرهنگ فشرده سخن، ج 1، ص 9.
[2] میزان الحکمه، ج 8، ص 3736.
[3] کنزالعمال، ج 1، ص 2110، ح 26627.
[4] ملأ هادی سبزواری، شرح دعای جوشن کبیر، صص 279 و 280.
[5] اصول کافی، ج 5، ص 335.
[6] همان، ص 325.
[7] نهجالبلاغه، ترجمه: دشتی، خطبه 176.
[8] اصول کافی، ج 5، ص 325.
[9] همان، ص 329.
[10] شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ج 2، ص 288.
[11] محمدعلی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج 3، ص 1090.
[12] نک: همان، ص 4452.
[13] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 213.
[14] جامع السعادات، ج 2، ص 152.
[15] همان.
[16] همان.
[17] نهجالبلاغه، حکمت 211.
[18] همان، حکمت 347.
[19] همان، خطبه 225.
[20] همان، حکمت 362.
[21] همان، حکمت 48.
[22] شیخ مفید، الاختصاص، ص 218.
[23] ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 336.
[24] همان، ص 345.
[25] اصول کافی، ج 4، صص 655 و 656.
[26] همان، ج 5، ص 367.
[27] جامع السعادات، ج 2، ص 123.
[28] جواد ایروانی و دیگران، فرهنگ روابط اجتماعی، ج 2، ص 67.
[29] عبدالواحد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 610.
[30] فرهنگ روابط اجتماعی، ج 2، ص 68.
[31] غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 146.
[32] میزان الحکمه، ج 5، ص 2438.
[33] همان.
[34] جامع السعادات، ج 2، ص 124.
[35] احمدبنخالد برقی، محاسن، ج 2، ص 103.
[36] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 433.
[37] زکریای رازی، بهداشت روانی طب روحانی، مترجم: جمعی از استادان حوزه و دانشگاه الزهراء، ص 12.
[38] ابوالحسن فیض، آیین پزشکان مسلمان یا اخلاق پزشکی در اسلام، ص 49.
[39] همان، ص 56.
[40] همان.
[41] شیخ صدوق، امالی، ص 673.
[42] عبدالمجید معادی خواه، فرهنگ آفتاب، ج 5 و 6، ص 2682.
[43] سید حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، مترجم: سید یوسف ابراهیمیان آملی، ص 56.
[44] ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، شرح: خواجه نصیرالدین طوسی و قطب الدین رازی، ج 3، ص 419 (نمط دهم).
[45] شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 496.
منبع: مجله گلبرگ